اگر در مقام قرب پروردگار قرار گرفتیم و حضور حضرت حق را در اثر این ذکر در عالم احساس کردیم «لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِه»، حالت استکبار و روی گردانی از عبادت بنده و خدای متعال از ما برداشته می شود و حالت خشوع در انسان پیدا می شود. نقطه مقابل خشوع استکبار است؛ یعنی انسان در خود یک نوع کبریایی و بزرگی احساس می کند که بخاطر این حساب و کتابی که برای خودش باز می کند حاضر نیست در مقابل خدای متعال خضوع و بندگی کند و سجده کند. «لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِه»، آن هایی که اهل ذکر هستند این استکبار از آنها برداشته می شود.
خاصیت سوم این است که «وَ يُسَبِّحُونَه»، آن هایی که این ذکر را به انجام برسانند وقتی در محضر پرودرگار قرار گرفتند و از محضر پروردگار به عالم نگاه کردند خدای متعال را تسبیح می کنند. چون اگر ما از محضر خودمان به عالم نگاه کنیم نقص های فراوانی در عالم می بینیم و این نقص ها را هم به خدای متعال نسبت می دهیم. اگر کار به اینجا رسید که انسان عیبی در کار خدا متعال دید و خدای متعال را متهم کرد دیگر راهی برای نجات انسان نیست، تنها راه نجات ما حسن ظن به خدای متعال است. اعمال و احوال و کارهای ما برای ما نجات درست نمی کند آنچه که ما را به نجات می رساند عنایت و لطف و فضل خداست. اگر ما به خدای متعال حسن ظن پیدا کردیم نتیجه حسن ظن این است که خدای متعال دست ما را می گیرد. نتیجه دوام ذکر این است که انسان به مقام عند رب می رسد. وقتی در محضر پروردگار قرار گفت و از آنجا به عالم نگاه کرد: اولا استکبار از او برداشته می شود، کسی که در محضر پروردگار قرار گرفت دیگر خود را نمی بیند و حالت خشوع در او پیدا می شود. و دوم اینکه وقتی از آن منظر به عالم نگاه می کند خدای متعال را تسبیح می کند و هیچ عیب و نقصی در عالم نمی بیند، مثل شاگردی که وقتی از محضر معلم به کلاس نگاه می کند خیلی از عیب هایی که می دید دیگر نمی بیند همه چیز سر جای خودش هست، ولی وقتی با یک نگاه کودکانه به کلاس نگاه می کند هزار عیب گردن معلم می گذارد، ولی وقتی از منظر یک معلمی که باید این را تربیت کند نگاه می کند می داند که طبیعتا تربیت کردن، سختی دادن و رنج دادن هم در بر دارد و این رنج ها برای تربیت است. اگر کسی از منظر خودش به عالم نگاه کرد تلخ کامی های دنیا را نمی تواند تفسیر کند همه را عیب و نقص می بیند و آن ها را گردن خدای متعال می گذارد و اگر از منظر پروردگار نگاه کند این تلخ کامی ها دو دسته هستند: یک دسته آن چیزهایی هستند که تدبیر خدای متعال است و برای رشد ما است، بعضی هم ضعف های عمل خودمان هست؛ لذا خدای متعال را تسبیح می کند. اگر نقص و عیبی هم هست گردن مخلوق است.
«وَ لَهُ يَسْجُدُون»، و مستمرا خدای متعال را سجده می کند آن هایی که در مقام قرب الهی قرار می گیرند مداومت در سجود دارند و فقط برای او سجده می کنند. همه زندگیشان سجده در مقابل خدای متعال می شود. این بعضی از آثار این ذکر خاص است که خدای متعال در این آیه به آن دستور داد است. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلين * إِنَّ الَّذينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُون»، این هم یک نوع ذکری است که خدای متعال در قرآن به ما دستور داده است.
رسیدن به مقام رضا در نتیجه ذکر
باز در آیه دیگری شبیه همین دستور آمده است که فرمود: «فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى»(طه/۱۳۰) پروردگارتان را تسبیح کنید تسبیح با حمد؛ یعنی حمد خدا را بگویید و رب خودتان را حمد کنید، ربوبیت او را زیبا ببینید و زیبایی های ربوبیت او را حمد و ستایش کنید. و این عمل را قبل از طلوع و قبل از غروب و نیز در لحظات شب و کناره های روز داشته باشید. اگر این طور خدای متعال را تسبیح کردی امید این است که مقام رضایت از خدای متعال را پیدا کنی.
در این آیه آثار این اذکار را هم ذکر می کند، اگر این طور خدا را تسبیح کنید راضی می شوید. مقام رضا از بالاترین مقاماتی است که ممکن است ما به آن برسیم. در این آیه می فرماید اگر می خواهید راهی به مقام رضا پیدا کنید از پروردگار خودتان راضی شوید، او را تسبیح کنید قبل از طلوع شمس و قبل از غروب، در اطراف روز، در لحظات شب، شاید به مقامی برسید که مقام رضا است اینها هم اذکار خاصی است که در قرآن بر آن تأکید شده است.
آثار غفلت و اعراض از ذکر خدا
خدای متعال نقطه مقابل آن را هم بیان کرده که آثار غفلت و اعراض از ذکر خودش را در قرآن مکرر بیان کرده است که اگر کسی اعراض از ذکر کند یا غفلت کند چه اتفاقی ممکن است برای انسان بیفتد. می فرماید «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس»(اعراف/۱۷۹)، ما بسیاری از جن و انس را اصلا برای جهنم کشت کردیم این ها پایان راهشان جهنم است. این ها چه کسانی هستندِ «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»، قلب دارند ولی دنبال فهم نیستند، «وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها»، گوش دارند ولی نمی شنوند «وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُون َبِها»، چشم دارند ما امکان دیدن به آنها دادیم ولی نمی بینند.
مقصود از دیدن این پدیده های طبیعی که ما می بینیم نیست این را که همه می بینند، با این چشم می شود یک حقایقی را دید و اینها نمی بینند. غیر از اینکه با این چشم می شود یک حقایقی را ببیند. مگر آنهایی که وقتی به عالم نگاه می کنند در عالم تدبیر خدا و حکمت خدا را می بینند با همین چشم نمی بینند؟! با این چشم می شود آیات خدا را دید انسان به جای اینکه چرخش ماه و خورشید و زمین را ببیند آیات الهی و جلال و جمال الهی را ببیند. خدای متعال دیدگان قلب به انسان داده است یک عده ای هستند که این دیده های قلبشان تا ابد بسته است «وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُون َبِها»، به آنها امکان دادیم نمی بینند، ما به آنها گوش دادیم بشنوند ولی نمی شوند. مقصود این سر و صداها نیست اینها را همه می شنوند مقصود شنیدن آن دعوت های الهی است. یک عده ای هم گوش دارند می شنوند با همین چشم دیدنی هایی را که باید ببینند می بینند و با همین قلب می فهمند.
بعد خدای متعال می فرماید خلاصه اوصاف این افراد یک کلمه است: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون»، اینها اهل غفلت هستند؛ یعنی اگر انسان اهل غفلت شد از گوش و چشم و قلب خودش و از این امکاناتی که خدای متعال به او داده بود تا با این امکانات رشد کند و بهره مند شود از این امکانات محروم می شود. اگر کسی از خدای متعال غافل شد از هیچ یک از امکاناتش نمی تواند برخوردار شود. این قلب و گوش و چشم تعطیل است. امکاناتی که خدای متعال به انسان داده است برای این تمتعات ظاهری نیست این امکانات برای یک امر بالاتری است.
گاهی می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»(طه/۱۲۴)، اگر کسی از ذکر من روی گردان شد معیشت او در دنیا معیشت تنگی خواهد بود. کسی که در غفلت است عیشش عیش ضنک است، کسی که در اعراض از ذکر است عیشش عیش ضنک است. «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»، روز قیامت هم وقتی او را محشور می کنیم نابینا محشور می شود. در روایت دارد کسی که اعراض از ذکر الهی می کند هم اعمی القلب است هم اعمی البصر هم قلبش نابینا است و حقایق باطنی را نمی بیند هم این چشم ظاهری را در روز قیامت از او می گیرند. از این دست آیات در قرآن فراوان است.
ذکر نتیجه ورود به محیط ذکر
نجات از غفلت، رسیدن به ذکر خدای متعال و توجه به خدای متعال و بهره مند شدن از ذکر یک مقدمه اساسی دارد و آن مقدمه اساسی این است که انسان باید وارد محیطی شود که آن محیط محیط ذکر است. اگر انسان در محیطی قرار نگرفت که آن محیط محیط ذکر است امکان رسیدن به ذکر خدای متعال و توجه به خدای متعال برایش فراهم نمی شود اگر چه همه صبح تا شب ذکر بگوید و به تفکر و تدبر در زمین و آسمان مشغول باشد و سعی کند خودش را در انزوا و خلوت قرار دهد، اینها برای او مشکلی حل نمی کند. خدای متعال یک محیط ذکری در عالم قرار داده است که ما برای اینکه به ذکر و به حضور برسیم و از غفلت و عوارض غفلت نجات پیدا کنیم، باید وارد آن محیط ذکر شویم که خدای متعال آن محیط را در قرآن توصیف کرده و توضیح داده است که چرا می شود در آن خانه ها انسان متوجه خدای متعال شود.
فرموده است: «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه»(نور/۳۶)، هدایت الهی در یک خانه هایی است که خدای متعال اجازه ذکر را در آن خانه ها داده است. اگر کسی وارد آن خانه ها شد می تواند اهل ذکر شود، اگر بیرون آن خانه ها بودیم هر چه هم ذکر بگویی ذاکر نمی شوی. این خانه هایی که محیط ذکر خدا است کجا هستند؟! این خانه ها را اگر کسی وارد محیطش شد خاصیتش این است که همه زندگیش ذکر خدا می شود. لذا فرموده است در این خانه ها «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» یعنی صبح و شب خدا را تسبیح می شود.
اما چه کسانی در این خانه ها اینگونه بندگی دارند؟! فرمود: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهَ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاه» شخصیت هایی که هیچ تجارتی و هیچ بیعی آن ها را از ذکر خدای متعال غافل نمی کند؛ اگر کسی وارد این خانه ها شد می تواند به یک مقامی برسد که در بازار که هست مشغول ذکر باشد، در تجارت خانه اش، در محیط درسش، در محیط کارش هم مشغول ذکر باشد حتی خوابش هم ذکر باشد و اگر از این خانه ها هم بیرون رفت نمازش هم دیگر بوی دنیا می دهد، چون ممکن است انسان نماز بخواند خودش هم خیال کند این نماز ذکر است، ولی انتهای کار ریاضت نفس و دنبال قدرت و دنبال منافع خودش است اینکه ذکر الله نیست. ممکن است کسی در بازار هم باشد بازارش ذکر باشد.
لذا شرط رسیدن به ذکر این است که انسان وارد این خانه ها شود. اگر وارد این خانه ها شدیم آرام آرام به این شخصیت هایی که قران توصیفشان کرده است ملحق می شویم. «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاه»
تبیین بیوت ذکر
مقصود از این خانه های خانه های ظاهری نیست. در روایت وقتی از حضرت سؤال کردند که این خانه هایی که خدای متعال اجازه ذکر را در آن خانه ها داده است و اگر کسی وارد آن خانه ها شد می تواند ذاکر خدا باشد آن خانه ها کجا هستتند؟! فرمود: خانه های انبیا هستند. بیوت انبیا بیوت ذکر است که مقصود خانه های گلی نیست؛ یعنی محیط ولایت انبیا محیط ذکر است اگر کسی وارد بیوت انبیا شد اهل الذکر می شود. مهم تر از این خانه های اهل بیت هستند که در آن اجازه ذکر داده می شود. اگر کسی به آن محیط وارد شد مأذون در ذکر خدای متعال است. وقتی می گویند ذکر اذن می خواهد؛ یعنی خدای متعال باید اجازه یاد و توجه خودش را بدهد، اگر اذن الهی نباشد انسان هر چه هم تلاش کند به ذکر نمی رسد چون خدای متعال اذن و اجازه ذکر نداده است. اگر کسی وارد این خانه ها شد مأذون در توجه به خدای متعال و یاد خدای متعال است؛ لذا می تواند همه کارش ذکر بشود. اگر بیرون از این خانه ها بود مطلقا به ذکر نمی رسد.
بنابراین همه این اذکار مثل نماز «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری»(طه/۱۴)، بالاترین ذکر است که ما ذکر جامع تر از نماز نداریم. در روایت فرمود: «الصلاة خير موضوع؛ فمن شاء استقلّ و من شاء استكثر» [۱]، ما بهتر از نماز دیگر نداریم خودتان می دانید می خواهید کم بخوانید می خواهید زیاد بخوانید. که مقصود نوافل است چون هیچ چیزی بهتر از اینها ما نداریم. اگر از نماز ذکر بهتری بود آن را ذکر می کردیم. نماز و بقیه عبادات همه ذکر هستند، ترک معاصی هم ذکر هستند، چون ذکر یک امر فراگیر است و می شود همه زندگی انسان ذکر باشد. ترک معصیت، انجام واجبات، مستحبات، صفات حمیده همه اینها ذکر الله هستند. کسی که از بخل دوری می کند، کسی که دنبال جود و بخشش است، کسی که دنبال زهد و بی رغبتی به دنیاست اینها همه ذکر الله است. لذا بدست می آید رسیدن به همه اینها در یک خانه هایی مأذون است که بیرون آن خانه اینها بدست نمی آید. بلکه همه این ذکرهایی که ما می گوییم مقدمه آن ذکر حقیقی و درک حقیقت توحید است که آن یک حقیقت برتری است. سیر در این خانه ها پیدا می شود تا ما به سرچشمه ذکر و به خضوع برسیم به آنجا که رسیدیم در محضر خدای متعال هستیم. این خانه هایی که در آن اجازه ذ کر داده شده است این اذن هم اذن باطنی و اذن تکوینی است؛ یعنی کسی وارد این خانه ها نشود تکوینا اجازه ندارد و نمی تواند راهی برای ذکر پیدا کند. هر قدر هم تلاش کند اهل ذکر بشود نمی شود اهل ذکر شود. همه امم گذشته هم اگر می خواستند به ذکر برسند باید وارد خانه های انبیاشان می شدند بیرون خانه های انبیا اجازه ذکر نیست، اگرچه عده ای برای خودشان دم و دستگاه درست کنند ذکر بدهند، ریاضت بدهند اینها ذکر الله نیست بلکه همه اش غفلت است. خود آن ذکرها هم باطنش غفلت از خدای متعال می آورد. این نماز، روزه، عبادات، ریاضات، اذکار زبانی و قلبی برای رسیدن به این است که انسان اول وارد محیط ذکر شود که در آنجا اجازه ذکر داده شده است که آن محیط خانه های انبیا است. اگر اجازه ذکر در آنجا داده شده است برای این است که همه خانه های انبیا متصل به خانه نبی اکرم و فرع خانه نبی اکرم هستد. آن خانه ای که محیط ذکر است محیط نبوت نبی اکرم است. بیت النبوه نبی اکرم و خانه نبوت نبی اکرم است. ما که دعوت شدیم که وارد این خانه شویم ما را پیغمبر دعوت کرده است که به محیط نبوت وارد شویم و از نبوت حضرت و از رسالت حضرت برخوردار شویم. اگر همه خانه های انبیا هم محیط ذکر هستند نکته اش همین است.
این نکته را در ذیل آیه نور مکرر ملاحظه فرمودید که خدای متعال هدایت خودش را در نبی اکرم متمثل کرده است بعد نور نبی اکرم در همه عالم مثل یک چراغ دانی در همه عوالم می تابد تا به خانه های انبیا در عالم دنیا می رسد. این نور نبی اکرم درخانه های انبیا ظهور پیدا می کند وخانه های انبیا بیت الذکر می شود. اگر شما آن نور نبی اکرم را بردارید خانه های انبیا هم خاموش می شود، اگر خانه های انبیا خانه هایی است که انسان در آنجا می تواند ذاکر خدا شود و از غفلت نجات پیدا کند و به حضور حضرت حق راه پیدا کند و موحد و خدا شناس شود نکته اش این است که این خانه ها متصل به خانه نبی اکرم هستند. حضرت سرچشمه ذکر در عالم هستند. اگر هر کسی در هر کجای عالم نه فقط عالم ما در عوالم خلقت به ذکر خدا روی می آورد این شعاع نور نبی اکرم است.
در یک جا می شود خدا را ذکر کرد، هر جا که پرتو نبی اکرم در عالم است آنجا دار الذکر است. هر جا که شعاع نبی اکرم نیست آنجا دار الذکر نیست آنجا غفلت است. این اذکار به خودی خود کسی را به جایی نمی رسانند، این نماز و روزه و اذکار زبانی و ترک محرمات اگر در خانه نبی اکرم بود ذکر است، ولی اگر بیرون خانه نبی اکرم بود همین ها هم خودش غفلت ایجاد می کند. افرادی که برای خودشان بساطی مقابل نبی اکرم(ع) و مقابل ائمه (ع) درست می کنند و دستور می دهند که آثاری هم دارد و یک قدرت های ظاهری هم می آورد و ممکن است یک مکاشفات شیطانی هم بیاورد ولی اینها ذکرالله نیست. در روایات آمده که شیطان برای خودش عرش دارد اینها ممکن است عرش شیطان را هم ببینند، ولی اینها ذکر الله نیست، بندگی و خضوع نیست.
تبیین حقیقت ذکر، شخص رسول اکرم(ص)
یک آیه دیگر تلاوت می کنم که این آیه در سوره مبارکه طلاق است. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَديداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً»(طلاق/۸)، می فرماید چه سرزمین ها و چه جمعیت هایی که در مقابل امر پروردگارشان سرکشی کردند، در مقابل پروردگار استکبار کردند و از امر الهی و امر انبیاء و رسل الهی روی گردان شدند و ما در همین دنیا با آنها محاسبه شدیدکردیم؛ یعنی به دقت از آنها حساب و کتاب کشیدیم. چون خدای متعال اکثر اوقات با بندگانش با مدارا و آسانی حساب می کند و یک جایی هم می فرماید ما به دقت از آنها حساب کشیدیم. آن هایی که در مقابل فرمان پروردگار سرکشی کردند و در مقابل انبیا گردن فرازی کردند ما سخت از آنها حساب کشی می کنیم.
در نتیجه آن ها را به دنباله عمل خودشان مبتلا کردیم و آن ها را عذاب کردیم. عذاب سخت ناشناخته ای که گمانش را هم نمی کردند که در قرآن مکرر عذاب آن ها در دنیا بیان شده است. علامه طباطبایی نظرشان این است که این حساب شدید مال قیامت نیست. آنهایی که در دنیا از اذکار پروردگار سرکشی می کنند و از امر الهی روی گردان هستند و در مقابل انبیا استکبار می کنند، خدای متعال در همین دنیا آن ها را با دقت و با شدت مورد محاسبه قرار می دهد و ریز و درشتشان را به حساب می آورد. اگر خدای متعال در حساب شدید الحساب شد دیگر هیچ کسی نجات پیدا نمی کند. لذا می فرماید آنها را به عذاب ناشناخته و سختی گرفتار کردیم بخاطر اینکه استکبار کرده بودند. در محاسبه با آنها مسامحه نکردیم و ظلم به آنها نشد، ولی به دقت ازآنها حساب و کتاب کشیدیم.
اگر خدای متعال بخواهد به دقت حساب و کتاب بکشد آدم یک لحظه اش را هم نمی تواند جواب دهد، یک ثانیه اش هم قابل جواب نیست، نمازهایش هم قابل جواب نیست. آنجایی که نماز خواندیم باز گرفتار هستیم. لذا گفته شده بعد از نماز این دعا را بخوانید: خدایا! من این نماز را خواندم می دانم تو محتاج نیستی فقط قصد تواضع در مقابل امر تو را داشتم، خدایا! اگر در رکوع و سجود این نماز و در تواضعش و در خشوعش نقصی هست مرا مؤاخذه نکن. «إِلَهِي إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا فَلَا تُؤَاخِذْنِي»[۲] این قدم اول است گویا انسان خودش را بعد از نماز مستحق مواخذه می داند، درست هم هست اگر خدای متعال بخواهد به شدت و به دقت حساب بکشد می تواند انسان را بخاطر نمازش گرفتار کند، چون نماز انسان با انسان الی الابد می ماند. در روایات آمده که نماز در قبر برای انسان مجسم می شود و در قیامت با انسان هست. این نمازی که ما خواندیم اگر خدای متعال نخواهد اصلاحش نکند و همین را بما تحویل بدهد چه تحویل می دهد؟! خود این عذاب می شود. وقتی یک بذر فاسد می شود وقتی شکوفا می شود تبدیل به یک گیاهی می شود که هزار عیب در آن است. این نماز مولود ما است اگرخدای متعال دست به سر و صورتش نکشد و آن را اصلاح نکند و همان را دست ملائکه بدهد روی آن کار کنند و تحویل ما بدهند همان عامل عذاب ما می شود. بنابراین اگر خدای متعال عبادتهای ما را نبخشد و جبران نکند و از ما قبول نکند «وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ بِالْقَبُولِ وَ الْغُفْرَان»، نماز ما عامل عذاب ما می شود.
لذا این عذاب سخت نتیجه کار خودشان بود و فقط محاسبه سختی انجام شده است. اینها از امر پروردگارشان روی گردان شدند ما آن ها را محاسبه سخت کردیم و طبعیتا «عَذَّبْناها عَذاباً نُكْرا * فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً»(طلاق/۹)، ما به آنها ظلم نکردیم نتیجه کار خودشان را چشیدند. ما عفو و بخشش نکردیم با مسامحه با آنها برخورد نکردیم. لذا می خوانیم که خدای متعال در قرآن می فرماید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»(شوری/۳۰)، همه اینها از ناحیه خودتان است و خدا بسیاری از جرمهایتان را هم عفو می کند. وگرنه بیش از این باید گرفتار می شدید. لذا در نهایت اشاره می کند که «وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً»، عاقبت و پایان راهشان هم خسارت شد. اگر کسی با خدای متعال در گیر شد همین قدر کافی است که عفو نکند به دقت حساب بکشد و نتیجه امر خودش را به او بچشاند. این مبتلی به شدیدترین گرفتاری ها می شود. می فرماید اگر قوم فرعون را در دریا غرق کردیم، یکی را با طوفان عذاب کردیم یکی را با صاعقه به خاطر این است که ما عفو نکردیم به دقت از آنها حساب کشیدیم و نتیجه کار خودشان را به خودشان چشاندیم.
در ادامه فرموده است: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَديداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً»(طلاق/۱۰)، خدای متعال برای آنها یک عذاب دیگری در قیامت مهیا کرده است که آن هم عین عمل خودشان است ظلم نیست. این را در قرآن توضیح داده است تا اینجا خدای متعال هشدار می دهد بعد می فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْباب»، خدای متعال به اولی الالباب و صاحبان عقل خطاب می کند که شما تقوی الهی را پیشه کنید، شما در مقابل امر خدا و رسل الهی گردن فرازی نکنید. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْباب»، نتیجه کار دیگران را ببینید. اگر شما هم در مقابل امر خدا گردن فرازی کردید خدای متعال هم از شما حساب شدید می کشد و عفوتان نمی کند. در دنیا نتیجه اش «عَذاباً نُكْرا»، می شود و در آخرت هم عذاب شدید می شود.
بعد می فرماید: اولو الالباب چه کسانی هستند «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذينَ آمَنُوا»، ای کسانی که ایمان آورده اید عقل تان شما را به ایمان به خدا هدایت کرد، دعوت کرد و مؤمن شدید، بعد از این هم تقوی پیشه کنید. «فَاتَّقُوا اللَّهَ»، از خدا بترسید و تقوی الهی داشته باشید. «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرا»، خدای متعال ذکری را به سوی شما نازل کرده است. خدای متعال همه چیز را برای شما آماده کرده است و آن این است که به سوی شما یک ذکری را نازل کرده است که حقیقت این ذکر در عالم بالا است. آن ذکر را به سوی شما نازل کرده است این ذکر چیست؟
جواب می دهد: «رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّنات»(طلاق/۱۱)، پیغمبری است که آیات روشن کننده خدا را برای شما می خواند. گویی اصل خود پیغمبر است این آیاتی که تلاوت می کنند این تذکراتی که می دهند، اصل خود پیامبر هستند اینها فرع هستند. خود حضرت ذکر است، این پیغمبری که ذکر الهی است ما این ذکر را بر شما نازل کردیم. «رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، ذکری که شما را بوسیله این ذکر خودش از تاریکی ها به سمت نور خارج کند ِ«مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»، پس آن حقیقت ذکری که خدای متعال از عالم بالا نازل کرده است این است که ما دنبال نبی اکرم باشیم و اگر ما متذکر به این ذکر بشویم و دنبال نبی اکرم باشیم از آن عذابی که اقوام گذشته به آن مبتلا شدند و در آخرت مبتلا می شوند نجات پیدا می کنیم. تنها راه نجات از آن عذاب این است که دنباله رو آن پیغمبر شویم.
آثار محیط ذکر و ولایت رسول خدا(ص)
خدای متعال این ذکر را برای ما نازل کرده و مهیا کرده است جای این ذکر عالم دنیا نیست؛ لذا آن کسانی که به این ذکر می رسند به همه چیز می رسند این ذکر را خدای متعال نازل کرده است و با این ذکر ما به نور می رسیم. اگر کسی به سوی ذکر خدا روی آورد با توجه به خدای متعال با ذکر نورانی می شود. این که گفته می شود ذکر قلب را نورانی می کند برای این است که این پیامبر هم ذکر است هم مثل نور خداست که رابطه این دو در آیه نور توضیح داده شده است.
خانه پیامبر و خانه های انبیا که خانه ذکر است، خانه نور الهی است. اگر کسی به این پیغمبر رسید به ذکر و به نور می رسد و از ظلمات به سمت نور نجات پیدا می کند. اگر هر ذکری در محیط خانه پیامبر بود حتی یک «لا اله الا الله» و یک «سبحان الله» گفتن اگر به دستور این پیغمبر باشد این انسان را نورانی می کند. اگر خوردن انسان طبق دستور پیغمبر و در خانه پیامبر باشد آدم را نورانی می کند. حتی نکاح انسان اگر در خانه پیغمبر و طبق دستور پیامبر باشد در انسان نورانیت ایجاد می کند. روایات زیادی که برای ثواب این عمل آمده است و ثواب های بزرگی دارد. هر عملی که در محیط نبوت نبی اکرم و متصل به نبی اکرم باشد و شعاع ذکر نبی اکرم در آن باشد این عمل عمل نورانی است و این عمل ذکر است.
اما هر عملی که بیرون از محیط نبی اکرم باشد و بر طبق دستور آن نباشد این عمل ظلمات می آورد اگر چه نماز خواندن باشد. اگر کسی نماز بخواند و بر خلاف دستور پیامبر باشد این نماز قرب نمی آورد. اگر طعام و خواب او طبق دستور حضرت باشد این خواب نورانیت می آورد و ذکر می شود.
خلاصه آن نعمتی که خدای متعال به ما داده است نعمت پیامبر گرامی است؛ لذا اگر کسی به پیغمبر رسید ِ«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/۲۸)، و به مرحله آرامش می رسد. «فَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلَّا بِذِكْرَاكَ وَ لَا تَسْكُنُ النُّفُوسُ إِلَّا عِنْدَ رُؤْيَاك»[۳]، قلب آرام نمی گیرد مگر با توجه به خدای متعال و اگر کسی به پیغمبر رسید به آرامش مطلق می رسد. فرمود: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ بِمُحَمَّدٍ ص تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ»[۴]، این پیغمبر ذکر الله است اگر کسی به پیغمبر رسید و به وجود مقدس ایشان راه پیدا کرد به آرامش مطلق می رسد.
خانه پیامبر خانه ذکر و خانه نور و خانه اطمینان و امنیت و آرامش است با پیغمبر انسان در آرامش مطلق است. اگر کسی با پیغمبر بود «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»(بقره/۶۲)، هیچ خوفی و هیچ غصه ای ندارد. همه اسباب عالم با او باشند یا نباشند برایش تفاوت نمی کند. اگر کسی به خانه پیغمبر راه پیدا کرد و در این خانه زندگی کرد، از محیط موت و مردگی و محیط غفلت و محیط اضطراب نجات پیدا می کند، این خاصیت بودن با پیامبر است. کسی که در خانه پیامبر است به همه عالم نگاه می کند و همه عالم را زنده و مشغول به ذکر می بیند. اگر کسی وارد این خانه شد در این خانه به هر جای عالم که نگاه می کند بیت النور است و برایش غفلت ایجاد نمی کند. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض»(جمعه/۱)، همه عالم مشغول تسبیح خدا هستند و ما را به یاد خدا می آورند. اگرکسی وارد خانه پیغمبر شد و به این پیغمبر نزدیک شد و نور پیامبر در قلب انسان آمد به هر جای عالم که نگاه می کند این عالم را زنده و ذاکر می بیند. همه عالم انسان را به خدا دعوت می کند. این شخص دیگر لازم نیست کتاب بخواند همه عالم برایش کتاب می شود و او را به خدا دعوت می کند. اما اگر از خانه پیامبر پایش را بیرون گذاشت همه عالم برایش غفلت می شود و هیچ چیز دیگر نمی تواند او را یک قدم به خدا نزدیک کند. خدای متعال این وجود مقدس را از عالم بالا نازل کرده است برای اینکه ما به حضور و ذکر و عبادت برسیم.
البته این که خدا این پیامبر را نازل کرده و به او ماموریت داده که بیاید با پذیرش خود او است. بعضی می گویند خدا پیغمبر را برای ما خلق کرده است این طور نیست خدا ما را برای پیامبر خلق کرده است. این پیامبر خودش عهد شفاعت با خدا بسته که بیاید دست ما را بگیرد و همه ما را به ذکر برساند و همه ما اهل الذکر و اهل توحید شویم و از غفلت و از ظلمات و از ذنوب و گناهان و شیطان نجات پیدا کنیم. نه این آمدن این پیامبر در عالم بدون رضایت خاطر خودش بوده است بلکه این پیغمبر کاملا با رضایت و با عهدی که با خدا بسته است آمده که همه ما را به خدای متعال و توحید هدایت کند.
این وجود مقدس برای هدایت ما رنجی برد که هیچ پیغمبری به اندازه ایشان رنج نبرده است. «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت»[۵]، هیچ پیغمبری به اندازه این پیغمبر اذیت نشد و هیچ پیغمبری به اندازه این پیغمبر ما را دوست نمی داشت. «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»(توبه/۱۲۸)، رنج همه موجب آزار او است و نسبت به مؤمنین که «رَؤُفٌ رَحيمٌ»، اگر کسی مؤمن شد پیامبر نسبت به او مهربان و رئوف است. این پیغمبر با رأفت و رحمت و محبت بیش از محبتی که پدر و مادر به فرزند خود دارد مراقب و ناظر به تک تک ما هم هست. این طور نیست که پیامبر از هیچ یک از ما غافل باشد و از احوال ما آگاه نباشد. در روایت فرمود: پیغمبر را از خوددتان ناراحت نکنید، عرض کرد که پیغمبر که یکی دو قرن است رحلت فرمودند. امام صادق فرمودند: عمل شما به حضرت عرضه می شود و در بعضی روایات آمده که اگر شما زمین خورده باشید هر روز حضرت ناراحت می شوند. کاری نکنید پیغمبر ناراحت شود پیامبر از گناه و از غفلت شما رنج می برند. اگر پیغمبر ببیند شما زمین خوردید و غفلت کردید و از خدا دور شدید و معصیت کردید ناراحت می شود. از این بالاتر «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولهُ»(توبه/۱۰۵)، هر عملی که ما انجام می دهیم در محضر حضرت هست و همه ما تک به تک زیر نظر حضرت هستیم. این وسعت و عظمت وجودی حضرت است. همه ما در نماز بعد از صلوات بر حضرت به حضرت سلام می کنیم آن هم سلام حاضر است. «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»، یعنی هر کدام از ما اگر نمازی بخوانیم که در این نماز حضور و ذکر و معراجی باشد در این معراج با پیامبر مواجه می شویم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»، حتما هم جواب می آید از فقیهی نقل شده بود من هیچ وقت سلام نکردم که جواب نشنیده باشم. یک چنین پیغمبری شاهد و حاضر و ناظر است و شفیعی است که نسبت به تک تک ما به یکایک ما عنایت و توجه و شفاعت خاص دارد و هیچ کسی هم مانع توجه حضرت به دیگری نمی شود، توجه به هیچ کس موجب غفلت از دیگری نمی شود. السلام علیک یا اباعبدالله….
[۱] مكارم الأخلاق، ص: ۴۷۲
[۲] المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: ۲۰
[۳] مناجات الذاکرین از مناجات خمسه عشر – بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۹۱، ص: ۱۵۱
[۴] تفسير العياشي، ج۲، ص: ۲۱۱
[۵] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص: ۲۴۷