ده گانه های عاشورایی
برای باشگاه قرآنی نور
و به یُمن بازگشت مسافر عزیزمان که عازم خدا شده بود…حاجیه خانم شقایق حق جو

*شب اول؛ برای حضرت علی‌اکبر

ماجده محمدی

وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلي‏ رَبِّي سَيَهْدينِ (٩٩) رَبِّ هَبْ لي‏ مِنَ الصَّالِحينَ (١٠٠) فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ (١٠١) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ (١٠٢) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ (١٠٣) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ (١٠٤) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (١٠٥) إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ (١٠٦) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ (١٠٧) وَ تَرَکْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ (١٠٨)- صافات
و او به پدر و قوم خود گفت : همانا من به سوی پروردگارم روانه می شوم و به سرزمینی می روم که با آسودگی خاطر به عبادت او بپردازم و به درگاهش نیایش کنم; حتماً او مرا راهنمایی خواهد کرد . و در دعایش گفت : پروردگارا ، فرزندی از زمره درستکاران به من عطا فرما.
پس ما او را به پسری نوجوان و بردبار بشارت دادیم. آن گاه اسماعیل تولد یافت و رشد کرد و هنگامی که به سنّ جوانی رسید و توانست پا به پای پدرش ابراهیم به کار و تلاش روزانه بپردازد، ابراهیم گفت: پسرجانم ، من مکرّر در خواب می بینم که تو را سر می بُرم، پس در این امر بیندیش و ببین نظرت چیست؟ اسماعیل گفت: ای پدر، آنچه را بدان مأمور می شوی انجام ده; اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت. پس وقتی ابراهیم و فرزندش تسلیم فرمان خدا شدند و ابراهیم او را بر گونه اش به زمین انداخت، منظره ای سخت و ناگوار پدیدار شد. و ما او را ندا دادیم که ای ابراهیم، همانا آن رؤیا را حقیقت بخشیدی و آنچه را مأمور شدی انجام دادی; ما همان گونه که ابراهیم را آزمودیم و پاداش دادیم، نیکوکاران را می آزماییم و پاداش می­دهیم. به یقین این فرمان، همان آزمونِ روشن بود. و فرزندش اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی باز خریدیم. و پیامش را در میان امت­هایی که پس از او آمدند زنده نگاه داشتیم و تا قیامت نیز زنده نگاه خواهیم داشت.

دست نگه دار
ما هنوز در خاطرمان هست روزی را که چشم از عالم بریدی و رو به ما کردی تا تو را فرزندی صالح عطا کنیم
دست نگه دار
ما هنوز اشک شوق تو را به یاد داریم، وقتی هاجر چشم در چشمانت دوخت و از آمدن اسماعیلت خبر داد.
دست نگه دار
لرزش دستان تو و یقین در دلت از یادمان نرفته؛ وقتی خنجر بر حنجر پسرت گذاشتی تا ایمانت را به رخ ملائکه بکشانی
دست نگه دار؛ قربانی‌ات قبول!
اسماعیل را از زمین بلند کن، خاک را از جامه‌اش بتکان، قطره‌ای آب بر لبانش بریز
اسماعیلت را به علی ارشد حسین بخشیدیم
و به یقین نشسته در جانش
و به خاک نشسته بر بند بندِ بدنش

اسماعیلت را به علی ارشد حسین بخشیدیم
خاک بر سر دنیا، بعد از قربانی حسین!

نویسندگان: وجیهه محمدطاهری – ماجده محمدی
تصویربرداری، نریشن و تدوین: برادران مفیدی کیا
سوگواره هنر و حماسه (هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام) در دانشگاه هنر- تهران

شماره کارت برای کمک های مردمی
5041-7210-6011-6093
به نام حسین خواجه محمودآباد

فهرست مطالب