اگر آدم‌بزرگ‌ها نمی‌گفتند که آقای دولابی آدم بزرگی‌ست، من حتما خیلی زیاد به حرف‌هایش شک می‌کردم؛ چون کلاً به طرز مشکوکی شنگول است. نمی‌خواهم-و اصلا نمی‌توانم- قضاوت کنم؛ فقط باید بگویم که حرف‌هایش برای مواقعی که غمباد گرفته‌ام خیلی خوب است. یک کتاب دارم که گزیده حرف‌هایشان است (ریحانه سلیمانی به من داد. اگر کسی خواست ایمیلش را بدهد برایش بفرستم)؛ حکم دیوان حافظ را دارد، در مواقع نیاز به آن تفألی می‌زنم، شارژ می‌شوم، به حال خودم می‌خندم و برایش فاتحه می‌خوانم.
درباره غم و غصه دنیا، حرف‌های فوق العاده آرامش بخشی می‌زند. مثلا می‌گوید: “غم و غصه‌های دنیا مال نفس انسان است، نه دل و روح انسان… این نفس است که از مصائب و گرفتاری‌های دنیوی ناراحت و غصه‌دار می‌شود. اما روح و باطن انسان، به خاطر ضربه ای که به نفس وارد شده و او را کوبیده است، خوشحال و شاد می‌گردد.”
این حرفشان خیلی شکوفه‌ای و صورتی است، ولی من می‌بینم که وقتی نفس خیلی کوفته شود،روح آدم هم ضعیف می‌شود؛ عقده ای می‌شود؛ بی اخلاق می‌شود؛ دیگر نمی‌خندد؛ شیر نمی‌خورد و سیب گاز نمی‌زند. نفس که زیاد به در و دیوار بخورد، دل آدم گنده نمی‌شود، چروک و پلاسیده می‌شود. نفس انسان که له و لَوَرده شد، آدم به درد امام زمانش نمی‌خورد…
این حرف‌ها را کجای دلم باید می‌گذاشتم؟! ببخشید! جا نشد؛ بیرون ریخت…

فهرست مطالب