خدای متعال سیدالشهداء را به نبی اکرم عطا کردند و داستان ایشان و نبی اکرم، داستان اسماعیل ذبیح الله و حضرت ابراهیم خلیل است. ایشان به میدان آمد برای اینکه این مدار را برگرداند. خدای متعال به پیغمبرش می فرماید که شما نگران نباشید. این مسیر در امت شما همان مسیر فراعنه قبلی است؛ پس نتیجه هم همان نتایج است؛ یعنی در دنیا «فَصَبَّ عَلَیهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ» است و در آخرت هم «وَ جیءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» است. پیغمبر ما! عالم فقط همین امکانات ظاهری نیست. یک امکاناتی خدای متعال به شما داده و شما آن امکاناتی را ببینید که در خدمت شما است. این امکانات، در خدمت قیام سیدالشهداء (علیه السلام) است که یک نمونه آن در قرآن چنین بیان شده است «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ»؛ اگر فجر به ظهور امام زمان تفسیر بشود، یکی از همان امکاناتی است که خدای متعال در مقابل شهادت به سیدالشهداء داده است، ائمه ای که از نسل ایشان هستند کار عالم را می سازند و آخرین شان وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) است. فجر عالم که ظهور است، مزد سیدالشهداء است. کار سیدالشهداء به فجر عالم منتهی می شود و عالم را به ظهور می رساند و بساط این تفرعن جمع می شود، خدای متعال می فرماید: ما با تازیانه عذاب، این فراعنه را می زنیم؛ اما غیر از این، یک فتح و پیروزی دیگری نصیب سیدالشهداء و اصحاب و شیعیان ایشان می شود که در این آیات بیان می شود «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیةً* فَادْخُلی فی عِبادی* وَ ادْخُلی جَنَّتی»(فجر/27-30).
در این نگاه و در این تصویر و در این فضایی که قرآن مجسَّم می کند؛ سیدالشهداء صد درصد پیروزند. سیدالشهداء به میدان آمدند؛ این بساط فرعونیت و فساد و استکباری که در طول تاریخ بوده و در امت حضرت هم دوباره این بساط می خواهد شکل بگیرد را نابود کند. فرعونیتِ این امت، از تفرعنِ امم دیگر، خیلی سنگین تر است. یهود این امت، از یهود امت حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) خیلی بدترند. تفرعن همان فرهنگ اصالت دنیا است و اینکه معیار شرافت و حقارت، امکانات مادی است؛ و آنها می خواهند با این فرهنگ عالم را اداره کنند و حاکم و محکوم و ارباب و رعیت و سلطان و رعیت درست بکنند؛ البته با هر فرهنگی و هر ادبیاتی هم باشد ولی اساس، همین اساس است که می خواهند این فرهنگِ اصل بودن دنیا و دنیاپرستی و برگرداندن همه شرافت ها به دنیا را بسط بدهند. از آن طرف حضرت هم می خواهند بگویند که شرافت، در بندگی خدا است و معیار، این است که انسان در این فضا، بندگی بکند و اصلاً خدای متعال این بساط را برای بندگی درست کرده است و همه باید به خدای متعال برسند؛ عده ای با شفاعت و دستگیری و فداکاری و عده ای هم به گونه دیگر. این داستان هدایت انسان به سوی خدا است. آن کسی که می خواهد مدار عالم را به مدار هدایت و به مدار نبوت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برگرداند، سیدالشهداء است. در صدر و ذیل سوره فجر خدای متعال پیروزی سیدالشهداء را توضیح می دهد؛ بعد هم داستان تفرعن تاریخی و ریشه این فرعونیت و تدبیری که خدای متعال برای از بین بردن این جریان تفرعن و فرعونیت بیان می شود که در دنیا «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» و در آخرت «وَ جیءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» است. در این نگاه جامع سیدالشهداء مطلقاً پیروز است.
این قضیه در سوره «کهف» از یک زاویه دیگری بحث کرده و می فرماید «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً *وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیها صَعیداً جُرُزاً»(کهف/7-8)؛ چنانچه شبیه این آیات در سوره فجر هم آمده است «كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»(فجر/21) یعنی این بساط، برای رشد انسان است تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسند و یک روز هم برچیده می شود؛ اما یک عده ای فرعونیت می کنند، نمی گذارند در مسیر صحیح پیش برود. خدای متعال داستان در خصوص اصحاب کهف می فرماید «فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ»(کهف/13) یک جوانمردانی هستند که به پروردگارشان ایمان دارند و نمی خواهند این مسیر بت پرستی و شیطنت و فرهنگ بت پرستی، بر جهان حاکم باشد. به همین خاطر در چند مرحله باید عمل بکنند: یکی إعراض است و یکی هم پناه بردن به کهف است. خدای متعال خطاب به پیامبر می فرماید: ما برای امت شما هم همین مسیر را قراردادیم.
در این میان یک مسیر تفرعنی حاکم می شود و کار دست به دست می شود، به دست بنی امیه و بنی عباس و دیگران و امپراطوری عثمانی می افتد و بعد هم همین جریانی که شما مسلط بر جهان است؛ اما در مقابل این جریان مسلط، جوانمردانی هستند که برمی خیزند؛ اما اینها نیاز به یک پناهگاهی دارند؛ سیدالشهداء (علیه السلام) و عاشورای حضرت، آن پناهگاه و جریان و کهفی است که همه موحدین عالم وقتی نمی خواهند تسلیم دستگاه شیطنت و دنیاپرستی و فرعون ها بشوند، باید به آن پناه ببرند و این پناهگاه است که حتماً آنها را به مقصد می رساند. اصحاب کهف وقتی وارد کهف شدند، سیصد سال در آرامش بودند؛ اما داستان سیدالشهداء، داستان دیگری است و خیلی عجیب تر از آن است. کهفی است که آنهایی را که به آن کهف پناه ببرند، تا عصر ظهور و رجعت می برد. داستان سیدالشهداء، داستان کهف امت است و در مقابل جریان بت پرستی، در مقابل جریانی که یک فرهنگ مادی را می خواهد بر جهان حاکم کند؛ حضرت، پناهگاه آنهایی هستند که نمی خواهند زیر چتر شیطان باشند. حضرت، آنها را در پناه خودش حفظ می کند تا به عصر ظهور برساند. نتیجه ورود به این پناهگاه هم به تعبیر قرآن، رسیدن به رحمت و رشد و رِفق و معیشت عِمران است. همه اینها در پناه بردن به این کهف است؛ البته دو دوران دارد: یک دوران به حسب ظاهر، دورانِ «هُدنه» یعنی دوران تقیه و دوران غلبه دولت باطل است. یک دوران هم دارد که این کهف، عالَم را به عصر ظهور می رساند. سیدالشهداء، عالم را تا عصر ظهور و رجعت و قیامت که ایام الله هستند و دوران غلبه است، سیر می دهد. از یک منظر بالاتر اگر نگاه بکنید، داستان سیدالشهداء داستان پناهگاه شدن برای همه موحدین عالم از اول تا آخر است، برای اینکه بتوانند از این عالم سالم عبور بکنند.
بساط شیطنت، بت پرستی، شرک یک بساط بسیار سنگینی است که همه را به همین دنیا دعوت می کند و نظام درست می کند و فرهنگی را تثبیت می کند و سعی می کند همه زوایای زندگی بشر را بپوشاند و مدل زندگی شان، شیوه حیات شان، درک شان از زندگی را تغییر بدهد. در مقابل خدای متعال یک پناهگاه تاریخی قرار داده که وجود مقدس سیدالشهداء و فرهنگ عاشورا است. از درون فرهنگ عاشورا، هم إعراض و رویگردانی از دستگاه باطل، هم مقاومت و درگیری و هم عصر ظهور و سازندگی و ایجاد یک جامعه دینی و حیات طیبه بیرون می آید. همه اینها، ثمره کار سیدالشهداء (علیه السلام) است.
رهایی از رنج تعلقات مادی در پناه بردن به کهف سیدالشهداء
در آمیختگی و اختلاط جبهه حق و باطل، مومنین، خسارت می کنند؛ زیرا اخلاق و فرهنگ شان متمایل به کفار می شود و مثل آنها زندگی می کنند. فرهنگ عاشورا، پناهگاه خوبِ این دوران است و فرهنگی است که می تواند جامعه مومنین را عبور بدهد و به یک جامعه ایمانی کامل و تمام عیار برساند. از فرهنگ عاشورا، هم فرهنگ إعراض و برائت و هم فرهنگ درگیری و صف و قتال و شکل گیری جامعه مومنین و جامعه بر مدار حیات طیبه درمی آید. سیر آن هم در زیارت عاشورا توضیح داده شده که چطور جامعه موحدین، حول امام شکل می گیرد. اگر کسی در پناه سیدالشهداء (علیه السلام) قرار گرفت و به این حصن پناه برد؛ از همان لحظه ای که پناه می برد، در امنیت و رفاه است و غرق در نعمت می شود ولو اینکه به حسب ظاهر هم جامعه مبتلایی باشند اما غرق در بهجت توحیدند، غرق در آزادی از همه تعلقات و بندگی خدای متعال هستند و هیچ اسارت و رنجی ندارند. اینها فقط در بهشت نیست بلکه هر کسی وارد وادی توحید شد؛ باطن وادی توحید «لا یمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یمَسُّنا فیها لُغُوبٌ»(فاطر/35) است. گرچه که یک رنج های ظاهری وجود دارد.
فرهنگ عاشورا، ظرفیتی دارد که اگر ما روی آن سرمایه گذاری بکنیم، می شود در صعود، جامعه مومنین را از منحل شدن، از استحاله، از مستهلک شدن در جامعه کفار، از آمیختگی با جامعه کفار در این دوران، عبور داد تا ان شاء الله به دوران غلبه حق و جدا شدن صفوف از هم در عصر ظهور و رجعت و قیامت برسیم.
امیدواریم که خدای متعال این توفیق را به ما و مومنین بدهد که بتوانیم ذیل عاشورا حرکت بکنیم و همه زندگی و حیات خودمان را ذیل عاشورا شکل بدهیم و جامعه عاشورایی باشیم. بعد از عاشورا، توقعی که از مومنین هست این می باشد که صف بندی ای که در عاشورا شکل گرفته و جبهه مقابل را ببینند، بفهمند، بشناسند و موضع گیری کنند و آمیخته نشوند. یک جامعه مستقل، ذیل عنایت و ولایت سیدالشهداء، برای خودشان شکل بدهند. این همان چیزی است که از دل عاشورا بیرون می آید.
تغییر موازنه قدرت به نفع اسلام ناب
انقلاب اسلامی هم یکی از جلوه های همین عاشورا است که کارش عبور دادن جامعه مومنین از فتنه های آخرالزمانی و فتنه های پیچیده تمدن مادی مدرن و ان شاء الله به سمت ظهور حضرت است و آثارش هم روز بروز آشکار می شود و ما در حال عبور از خیلی از مسائل هستیم. اگر کسی که چهل سال قبل از دنیا رفته است، الان سر بردارد، می بیند اوضاع عالم عوض شده و درگیری شرق و غرب به درگیری اسلام و کفر تبدیل شده است. با فروپاشی اردوگاه شرق، درگیری بین اسلام و سرمایه داری است. پس از انقلاب یک کمی که کار پیش رفت، یک تجزیه ای در درون دنیای اسلام اتفاق افتاد که در ادبیات حضرت امام به اسلام امریکایی و اسلام ناب نامیده شد که همان جبهه مقاومت و مکتب اهل بیت است. الان هرکسی سر در دنیای اسلام کند، به وضوح می فهمد که این دو جبهه، هستند. یک طرف، جامعه جهانی به اضافه جریان وابسته غرب در دنیای اسلام، چه متحجرین شان، چه توسعه گراهایشان؛ و یک طرف هم شده جریان تشیع، جریان مکتب اهل بیت و جبهه مقاومت و فتوحاتی هم خدا برای این جبهه درست کرده است، از جمله فروپاشی شرق و برخورد تمدنی وسیع و تجزیه در درون دنیای اسلام و روشن شدن صف حق و باطل و جبهه نفاق و جبهه ایمان در درون خود دنیای اسلام است و بعد هم غلبه ای که واقع می شود و موازنه ای که تغییر می کند. الان خدای متعال، ما را به رعب نصرت کرده است. غرب، به شدت از ما مرعوب است؛ شما به ظواهر قدرت شان نگاه نکنید. وقتی این امریکایی ها در خلیج، اسیر شده بودند، من قیافه آنها را که می دیدم، آدم هایی بودند که مرعوبند و می ترسند و برایم واضح بود که اینها نمی توانند با ما بجنگند. این را خود غرب هم می فهمد. در درون دنیای اسلام هم همین است. جریان نفاق در دنیای اسلام، هم در موازنه فرهنگی، هم در موازنه نظامی و دیگران، ما را به حساب نمی آوردند؛ یک موقعی اخوانی ها در فضای فرهنگی جهان اسلام اصلاً برای ما حساب باز نمی کردند. جریان سلفیت و جریان داعش و تکفیری ها هم همینطور بودند و برای ما حساب باز نمی کردند و اوایل که آمده بودند، خط و نشان می کشیدند و خیال می کردند با یک هی هی می شود جامعه شیعه را عقب بزنی و بگیری. الان به شدت، موازنه تغییر کرده و آنها به شدت از ما حساب می برند. زیرا حساب کار دست شان آمده است. هیچ وقت در تاریخ، جبهه ایمان، در درون دنیای اسلام، این قدر مقتدر نبوده است. هیچ وقت برای ما این قدر حساب باز نمی کردند. الان جریان کفر جهانی، به ضمیمه جریان همسوی با کفر در دنیای اسلام، چه توسعه گراهایشان و چه متحجرین شان؛ همه یک طرف ایستادند و به شدت، موازنه به نفع ما در حال تغییر است.
امشب، شب دوازدهم محرم است؛ امام (رضوان الله تعالی علیه) حرکت و نهضت خودشان را مثل فردایی یعنی در روز دوازدهم آغاز کردند، پانزده خرداد، دوازدهم محرم بود. این حرکت را امام در ادامه عاشورا و با فرهنگ عاشورا شروع کردند؛ از دل این فرهنگِ توجه به سیدالشهداء و عزاداری، یک انقلاب عظیم، یک جامعه دینی، یک حکومت دینی رو به پیش به وجود آمد؛ البته ضعف هم داریم، ان شاء الله این ضعف ها رفع می شود و باید هم رفع بشود. بیان نقطه قوت ها، به معنای انکار نقطه ضعف ها و اینکه ما باید آسیب های خودمان را رفع کنیم نیست. ولی بزرگ نمایی نقطه ضعف ها به طوری که این نقطه قوت ها نادیده گرفته بشود، ظلم است. حقیقتاً یک جریان رو به پیش، بر محور عاشورا شکل گرفته و صف بندی هم همان صف بندی است. ما نباید این انقلابی که ادامه عاشورا است را در درون تمدن غرب مستحیل بکنیم.
الان مشکل ما، همین است که یک تفکر و فرهنگی است که به نحوی در آن فرهنگ تمدن مادی، پذیرفته شده است. در صف بندی ها و تبیین موازنه قدرت و تجلیل و تحقیرها، پذیرفتند که عالَم، مدیری دارد و باید آن مدیر را به رسمیت شناخت؛ قبول دارند که قدرت و ثروت و امکانات، آن طرف است؛ ما باید مسیر خودمان را به آن سمت قرار بدهیم. حال می خواهند این پذیرش را تبدیل به یک برنامه ریزی کنند و برای اینکه ما هماهنگ و همسو با جامعه جهانی بشویم؛ ریل گذاری کنند. این کار یعنی همسویی با جریان فرعونیت و به هیچ وجه مومنین، در طول تاریخ مجاز نبودند که با آنها همسو بشوند. کار جبهه مومنین از إعراض شروع می شود تا موضع گیری و درگیری و صف بندی و جهاد.
مسیر انقلاب اسلامی، بر مدار فرهنگ عاشورا باید پیش برود. نگاه فرهنگ عاشورا به جهان، نگاه دیگری است. بر اساس این نگاه، یک مقاومت جدی اتفاق افتاده و ما ذیل آن و در کهف امام حسین، باید این دوران درگیری و دوران سختی را بگذرانیم تا ان شاء الله به فتوحات قطعی نزدیک بشویم. این حرکت یک حرکت رو به پیش است و کاملاً باید به آینده امیدوار بود؛ زیرا ما هرچه پیش رفتیم، موازنه قدرت به نفع ما تغییر کرده است. هر کس مسائل منطقه و جهان را خوب و با دید باز تحلیل کند، کاملاً می فهمد که توازن به نفع جبهه مقاومت به شدت در حال تغییر است و یک موج گرایش به مکتب اهل بیت در درون دنیای اسلام، در راه است که ان شاء الله وقتی فشارها کم بشود، این موج، خودش را نشان خواهد داد. نمونه اش را شما در نیجریه می بینید. غلبه فرهنگ را نمی خواهم بگویم اما قبل از انقلاب اسلامی، همین نسبت کم را ببینید که چقدر تفاوت کرده است؛ و بخ نسبت در سائر نقاط عالم نیز همین طور است. السلام علیک یا اباعبدالله…