سمیرا فولادچنگ را در مسجد شکار کردم. از حرکت نکردن هایم برایش گفتم؛ با اینکه میدانم( مطمئنم-یقین دارم-حاضرم قسم حضرت عباس بخورم-ایمان دارم-با گوشت و خونم احساس میکنم-باور دارم) فلان کار خوب است و باید انجامش دهم، اما انجامش نمیدهم. خیلی قشنگ کالبدشکافی م کرد و گفت: “فلق”ت مشکلی ندارد، عیب از “ناس”ت است. وسواس خناس این وسط جای رب و ملک و اله ناس را گرفته. راه حل هم “کرامت نفس” است. کرامت نفس که نداشته باشیم احساس میکنیم دیگر امیدی به ما نیست، همینی هستیم که هستیم، کاری هم نمیشود کرد، از خودمان بدمان می آید.

کشف بزرگ سمیرا: ما اگر جای جناب حر بودیم احتمالا به جای اینکه برویم پیش امام حسین و جبران مافات کنیم، خودمان را در بیابان گم و گور میکردیم و در افق محو میشدیم! یه اینطور آدمهایی هستیم ما!


 اصطلاح “خودذلیل پندار” رو از زهرا داورپناه یاد گرفتم؛ در توصیف دانشجویان علوم انسانی.

 

فهرست مطالب