اما جمله دوم که اصل دوم است اين است که به يکديگر بگوييد اميدواريم خدا آن توفيق را به ما بدهد که ما خون‌بهاي حسين بن علي را بگيريم. اين يعني چه؟ تا روز قيامت هم اين وظيفه ماست. اوّلاً به ما چه؟ چون اگر کسي کشته شد وليّ دم پسر اوست به ما چه؟ به ما چه خون‌بهاي او را بگيريم؟ و ثانياً چگونه خون‌بهاي حسين بن علي را بگيريم؟ مختار قيام کرد عده‌اي را از پا درآورد. آنها کم نکشتند. اين چه خوني است که هنوز طلبکار دارد و تا روز قيامت اين شعار باقي است وظيفه ماست. اصلاً ما حسينيه‌ها که مي‌رويم براي اين دو اصل است، تنها براي عبادت که نيست. نماز مي‌خوانيم براي اينکه وظيفه خود را انجام بدهيم؛ اما عزاداري مي‌کنيم هم براي ثواب، هم براي اينکه خون‌بهاي حسين بن علي را بگيريم: «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ». «ثار»؛ يعني خون‌بها. پس معلوم مي‌شود هنوز خون‌بهاي حسين بن علي هست. هنوز گرفته نشده و ما موظّف هستيم بگيريم، از چه کسي بايد بگيريم؟ آنها که از بين رفتند، نوه‌هاي آنها هم از بين رفتند، دودمان آنها هم منقرض شدند، کسي روي زمين نيست که ما خون‌بها را بگيريم!

راز آن اين است که خود حسين بن علي(سلام الله عليه) فرمود: من يک اصل کلّي هستم يک شخصيت حقوقي هستم نه شخصيت حقيقي. من يک شخص حقيقي هستم که حسين بن علي هستم و مانند ديگران هستم، اما امامت و ولايت اين يک شخصيت حقوقي است؛ لذا در مدينه نفرمود من بيعت نمي‌کنم، فرمود: مثل من، هر کسي مثل من فکر مي‌کند با دستگاه ستم نمي‌سازد: «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَ يزيد بن معاوية»؛[2] يعني عدل در برابر ظلم، علم در برابر جهل ساکت نمي‌نشيند. من شخصيت حقوقي‌ام نه حقيقي. آن شخصيت حقيقي او که حسين بن علي است، او با آن جمله اوّل حلّ است که «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ»؛ اما اين شخصيت حقوقي که من ولايت دارم، امامت دارم، محور عدل هستم، محور حق هستم. کسي که محور حق است با باطل نمي‌سازد، محور عدل است با ظلم نمي‌سازد.

اينکه ما مي‌گوييم: «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ»، راجع به اين اصل دوم است؛ يعني ما موظّف هستيم که خون‌بها را بگيريم. اگر پدر کسي را کشتند، او اگر غيرت دارد خون‌بها مي‌گيرد، ما پدرمان را کشتند، چرا؟ براي اينکه وجود مبارک رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التّحية و الثّناء) رسماً اعلام کرد فرمود آقايان! هر کس به دنيا آمد شناسنامه او، اسم او را پدر و مادرش تعيين مي‌کنند تا بالغ بشود؛ اين امر طبيعي است. اما اگر بالغ شد خودش بايد کد ملّي بگيرد شناسنامه بگيرد. خودش بايد اسمش را عوض کند، خودش بايد شناسنامه‌اش را عوض کند. اگر کسي مکلّف شد بالغ شد بايد شناسنامه بگيرد؛ بعد فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛[3] ما حاضريم شما را به عنوان فرزندي قبول بکنيم، بياييد بچه‌هاي ما بشويد.

الآن ما در کمال اطمينان قلب وقتي در کنار قبر مرحوم شيخ انصاري قرار گرفتيم مي‌گوييم: «السلام عليک يابن رسول الله»، با اينکه او سيد نيست؛ براي اينکه او رفته شناسنامه گرفته. پيغمبر فرمود: بياييد بچه‌هاي ما بشويد ما شما را قبول مي‌کنيم. اميرالمؤمنين فرمود بياييد فرزندان من بشويد من قبولتان مي‌کنم. ما اگر فرزندان اميرالمؤمنين شديم، مادر ما چه کسي خواهد بود؟ ما چرا اين شناسنامه را از دست بدهيم؟ فرمود بياييد بچه‌هاي ما بشويد. حالا ما رفتيم فرزند پيغمبر و علي بن ابيطالب شديم، مادر ما چه کسي مي‌شود؟ ما چرا اين را از دست بدهيم؟ روضه‌خواني براي همين است. همه اين سينه‌زني‌ها و عزاداري‌ها و اشک‌ريزي‌ها براي همين است که ما يک موجود ابدي بشويم. زينب کبري(سلام الله عليها) قسم ياد کرد فرمود: ما را نمي‌توانيد فراموش بکنيد، قسم به خدا ما زنده‌ هستيم با اينکه بازويش بسته است؛ «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا»؛[4] قسم به خدا ما زنده‌ هستيم. در آن دستگاه، همه سفرا را هم آن جا جمع کرده بودند، اين اسير دارد حرف مي‌زند. فرمود: «فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ‏ سَعْيَكَ‏ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا»، او مثل علي حرف زد، به خدا قسم ما زنده‌ايم. مقدور شما نيست که نام ما را از بين ببريد.

وقتي وجود مبارک پيغمبر رسماً اعلام کرد فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»، ما چرا آنجا نرويم؟ چرا در اين خيمه نرويم؟ چرا بچه‌هاي اينها نشويم؟ وقتي بچه‌هاي اينها شديم پدر ما را کشتند، پدر ما را که کشتند ما خون‌بها مي‌خواهيم؛ اين طور نيست که به ما دعايي ياد بدهند و ريشه نداشته باشد. به ما گفتند اين را بگوييد ـ اين جمله اوّل را ما مي‌فهميم ـ که «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ»؛ اما «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ»؛ «طالبين لثار»، برای فرزندان است. بچه حق دارد خون‌بهاي پدرش را بگيرد. ما فرزندان حسين بن علي هستيم. چرا خودمان را کم بگيريم؟ ما با جان و دل قبول کرديم، گفتيم: «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ»، پيغمبر تو فرمودي، من و علي شما را به عنوان فرزندي قبول مي‌کنيم، ما هم آمديم. شما پدر ما هستيد ما با جان و دل مي‌گوييم خون پدرمان را مي‌خواهيم، پدرمان هست؛ لذا شما مي‌بينيد يک جوان که پدرش مُرد، هر چه بخواهي او را ساکت کني نمي‌تواني.

خدا مرحوم آقا شيخ جواد ملکي تبريزي را غريق رحمت کند! میگفت: ما به اين بچه نگفتيم که در اين دهه عاشورا آب نخور! اين نمي‌خورد، اين براي چيست؟ اين از کجا مدد مي‌گيرد؟ بنابراين ما اين اصل دوم را داريم: «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ»، هر جا ظلم است، آثار و برکاتش همين جهاد و دفاع مقدس بود، هشت سال جنگ بود. ببينيد ما ايراني هستيم، اين پرچم سه رنگ براي ما خيلي محترم است؛ اما اين پرچم سه رنگ آن قدر عُرضه نداشت که خودش را حفظ بکند در جنگ جهاني دوم. اما پرچم يا زهرا هم او را حفظ کرد هم خودش را حفظ کرد درست است پرچم سه رنگ، پرچم سه رنگ برای کشور ماست و ما پرچم کشورمان را دوست داريم؛ اما اين پرچم آن عُرضه را ندارد که در روز خطر ايران را حفظ بکند، براي اينکه در جنگ جهاني اوّل و دوم، متّفقين آمدند غارت کردند بردند اين پرچم بود. اما وقتي پرچم يا زهرا و يا حسين بلند شد، دفاع مقدس شد، اين پرچم هم خودش را حفظ کرد هم آن پرچم سه رنگ را حفظ کرد هم ايران را حفظ کرد هم دين را حفظ کرد، اين قدرت است. درست است که اين پرچم سه رنگ را گاهي مي‌زدند؛ اما آن تنها پرچمي که حرف اوّل را مي‌زد در اين دفاع مقدس پرچم يا حسين بود. چگونه و براي چه رفتند کشته شدند؟ براي چه رفتند آبروي کشور را حفظ کردند و امنيت ما را حفظ کردند؟ اين سرمايه است.

مطلب بعدي آن است که رهبري اصل جريان کربلا را وجود مبارک پيغمبر به عهده گرفت. من يادم نيست که در آن تعبيرات و منابع اوّليه سخن از خواب باشد. خواب نبود که وجود مبارک حسين بن علي در مدينه مثلاً خواب ديد که پيغمبر فرمود: برو عراق! «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلا»؛[5] نه، امر کردند. من که يادم در آن منابع اوّليه سخن از خواب باشد. رهبري را خود پيغمبر اعلام فرمود: «أخرج إلي العراق» حالت، حالت مناميه بود نه نوم. رؤيا نبود رؤيت عين بود، در بيداري بود. وقتي ابن حنفيه گفت آقا کجا مي‌رويد؟ شما که بنا شد تا سَحر فکر بکنيد! فرمود: سحر پيغمبر گفت برو! نگفت من خواب ديدم. سخن از خواب نيست، برو!

همين حسين بن علي(سلام الله عليهما) مي‌گويد من بيست سال قبل از کربلا؛ چون جريان صفين بيست سال قبل از کربلا بود. در جنگ صفين اينها شرکت کردند، از صفين داشتند برمي‌گشتند به کوفه. اميرالمؤمنين جلو و حسين بن علي هم پشت سرش به دنبال او، گفت ديدم پدرم در سرزميني پياده شد با دست اشاره مي‌کند: «هاهنا هاهنا»! «ههُنا مَناخُ رِکابِنا»؛ اينجا بچه‌هايشان را ذبح مي‌کنند، اينجا مردهايشان را مي‌کشند! اين را خود حسين بن علي مي‌گويد بيست سال قبل از کربلا من همراه پدرم بودم، پدرم اينجا که آمد، گفت اينجاست. آن وقت خود حسين بن علي هم روز دوم محرم وقتي وارد کربلا شد، وقتي اسم کربلا را شنيد، فرمود: «هاهنا هاهنا»؛ همين جاست.

بنابراين اين يک مبارزه سياسي محض نبود که کسي حالا حکومت را قبول نداشت، قيام کرد و او را شهيدش کردند، از اين قبيل نبود. اين نقشه آسماني بود، دستور رسمي پيغمبر فرمود برو! ابن عباس گفت: پسر عموجان! ما با هم پسرعمو هستيم، اينها تصميم رسمي گرفتند به کشتن شما، شما از مکه داريد مي‌رويد عراق براي چه؟ مکه جاي محترمي است کاري با شما ندارند، الان داريد مي‌رويد عراق؟ جايي که قتل قطعي است؟ فرمود اينجا مرا مي‌کشند حرمت کعبه و مکه از بين مي‌رود. من سَحر جواب مي‌دهم که مي‌روم يا نمي‌روم؟ ابن عباس ديد که سَحر حضرت دارد حرکت مي‌کند. عرض کرد پسرعموجان شما بنا شد! فرمود سَحر پيغمبر آمد، گفت: برو عراق! اين خواب نبود، سخن از خواب نيست. اين يک دستور کلّي است.

خدا مرحوم کاشف الغطاء را غريق رحمت کند! مرحوم کاشف الغطاء از بزرگ‌ترين فقهاي ما شيعه‌هاست. ايشان مي‌گويد که اگر اسلام نبود و قرآن نبود ـ معاذالله ـ ديني روي زمين نمي‌ماند، چرا؟ براي اينکه تورات را تحريف کردند، انجيل را تحريف کردند، در تورات و انجيل حرف‌هايي است که با پيشرفت اصلاً سازگار نيست که ـ معاذالله ـ فلان پيغمبر شراب خورد، خدا با فلان پيغمبر کشتي گرفت! اين حرف‌ها در تورات و انجيل هست. اين کتاب تحريف شده قابل ماندن نيست. تورات را هم الآن شما عرضه کنيد، جامعه علمي نمي‌پذيرد، از بس تحريف شده است. انجيل که کتاب وجود مبارک مسيح نيست، تقريرات درس اوست، نه خود آن کتاب آسماني، آن را هم هر چه خواستند اضافه کردند و هر چه هم خواستند برداشتند. فرمايش کاشف الغطاء اين است که اين کتاب‌هاي تورات و انجيل تحريف شده، اين با پيشرفت علم جامعه را اداره نمي‌کند. قرآن آمد، موسي را معرفي کرد، عيسي را معرفي کرد، انجيل را معرفي کرد، تورات را معرفي کرد، صحف ابراهيم را معرفي کرد، آنها را زنده کرد. مسيحيت را زنده کرد، يهوديت را زنده کرد، کليميت را زنده کرد. حرف‌هاي آنها را گفت، گفت موسي اين است، عيسي اين است، ابراهيم اين است. هم انبيا را زنده کرد هم صحف آسماني را زنده کرد کتب ديني را زنده کرد، خودش را هم زنده کرد؛ لذا فرمايش کاشف الغطاء اين است که اگر قرآن ـ معاذالله ـ نبود، ديني روي زمين نمي‌ماند[6] و اين قرآن به وسيله حسين بن علي(صلوات الله و سلامه عليه) زنده شد. اين است که عاشورا براي ما يک اصل است، آن عزاداري ما يک عبادت است؛ اما آن وظيفه دوم طي راه حسين بن علي(عليه و علي آله آلاف التّحية و الثّناء) است.

«السَّلَامُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ عَلَي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَي أَصْحَابِ الْحُسَيْن»![7] «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ(عليه السلام) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ(عليه الصلاة و عليه السلام)».

من مجدّداً! مقدم همه شما عزاداران و سوگواران را گرامي مي‌دارم، از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌کنيم هر کس در سراسر عالم از شرق عالم تا غرب عالم به نام مبارک حسين بن علي پرچمي برداشتند، عزاداري مي‌کنند، نوحه‌سرايي مي‌کنند، به هر نحو به بارگاه حسيني خدمت مي‌کنند، ذات اقدس الهي از همه اينها به أحسن وجه بپذيرد!

هدف والاي حسين بن علي(صلوات الله و سلام الله عليه) را روزافزون بفرمايد!

پروردگارا امر فرج وليّ‌ات را تسريع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، حوزه‌هاي علميه ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سايه لطف وليّ‌ات حفظ بفرما!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!

خطرات بيگانگان را به استکبار و صهيونيسم برگردان!

امنيت مملکت، آرامش مملکت، اقتصاد مملکت، ازدواج جوان‌ها، همه نعمت‌ها را به برکت قرآن و عترت بر همه ما ارزاني بدار!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان علي و اولاد علي قرار بده!

تو را به آبروي علي و اولاد علي اين کشور وليّ عصر را آبرومند، عزتمند، با جلال و با شکوه تا ظهور آن حضرت مستقر بدار!

و اين ادعيه را در حق همه علاقهمندان به قرآن و عترت مستجاب بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. مصباح المتهجد، ج‏2، ص772.

[2] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج44، ص325.

[3]. كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص261.

[4] . اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، النص، ص185.

[5] . اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، النص، ص65.

[6] . كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (ط ـ الحديثة)، ج‌4، ص323؛ «أنّه لولا ثبوت نبوّة نبيّنا بإعجاز القرآن و بالمعجزات الّتي تكفي كلّ واحدة منها في قيام البرهان و نصّه علي كلّ شي‌ء قديم لمّا ثبتت و اللّه نبوّة موسي و لا عيسي و لا نوح و لا إبراهيم لقضاء ما في الإنجيل و التوراة من الاختلافات الظاهرات».

[7]. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص271.

فهرست مطالب