قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا…
پرسیدم چرا اول قیام بعد تفکر؟! مگه اول نباید فکر کرد؟
مدتی گذشت تا جوابمو دادن… در جایی که باید!
نشسته فکر کردن با ایستاده فکر کردن خیلی فرق داره! وقتی نشستی فکرت محدوده اما وقتی بلند میشی فکرت وسیع میشه… درست تر فکر میکنی! از نشسته فکر کردن به عمل نمیرسی! پاشو، شروع کن… یا علی بگو… میفهمی چطوری و به چی باید فکر کنی!
خیلی فرقه بین نشسته فکر کردن و ایستاده فکر کردن! ببین اگه شروع کنی به راه رفتن چی میشه…!
یاد سوره عادیات افتادم! چقدر تفاوت هست بین فکر کردن اون اسب سوارها با من که نشستم و فقط نگاه میکنم و به خیال خودم تفکر بلدم!
داشتم یادداشت هام از نشست مشهد باشگاه -که به لطف پخش زنده و مجازی اون تونستم همراهش باشم- رو میخوندم… استاد چیت چیان درباره ایمان گفتن: «برای ایمان، به آنچه میدانید احترام بگذاید و برای احترام گذاشتن، فوراً به آن عمل کنید. بهانه نیاورید! و هیچ وقت از عمل کردن دست نکشید… .»
و باز هم عادیات گونه دویدن!
این روزها خیلی با این مضمون مواجه میشم…
بی حکمت نیست این تلنگرها!
باید کاری کرد…