بین آدم های روزه گیر و روزه نگیر، بین آدم های روزه خوار و روزه نخوار، چادری های با حجاب و غیر چادری های بی حجاب، میان رژ های قرمز و لب های خشکیده از بی آبی، میان پارس سگ همسایه و ماهواره ی همیشه روشنش با تهجد و قرآن به سر گرفتن، صورت های هفت قلم آرایش کرده با چهره های رنگ پریده از گرسنگی، امروز وقتی داشتم همه ی این تضاد ها را در ذهنم مرور می کردم وقتی که در راه برگشت به خانه کیف کولی سنگین و چادر مشکی و آفتاب دم ظهر و خستگی بعد از امتحان و تشنگی امانم را بریده بود و کلافه ام کرده بود وقتی ذهنم داشت به این سمت و سو نزدیک می شد که تو از بقیه بهتری! یک دفعه با خودم گفتم میان همه ی این تضاد ها شاید فاصله ی چندانی نباشد، از بین همه ی این آدم ها معلوم نیست آخر سر چه کسی هدایت یافته از این دنیار رهسپار شود چه کسی خسران زده! معلوم نیست عاقبت به خیری نصیب چه کسی یا کسانی می شود…
از خانه بیرون مشو مگر اینکه خودت را برتر از کسی ندانی (امام حسین)