اگر پیغمبر خدا و شفاعت او نبود که دستگیری کرده و راه را باز کرده، احدی خدا شناس نمی شد. فقط به وسیله پیغمبر و اهل بیت درهای معرفت و محبت خدا به روی ما باز شده.«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ‏ اللَّه»(1)‏، با ما خدا بندگی شد و با ما خدا شناخته شد؛ بنابراین درهای وادی توحید با انبیاء گشوده می شود. این که اهل بیت علیهم السلام ابواب التوحیدند، معنایش همین است. خیلی معنای بلندی است. حقیقت این است که اگر امام نباشد راه به سوی توحید بسته است، انسان نمی تواند موحد شود. ریاضت، عشق و قلب ما خیلی کوچکتر از آن هستند که باب الله با آن باز شود. آن امام هست که باب الله است و خدای متعال را باب قرارداده، امام هست که طریق معرفت الله است.

در حدیثی حضرت خودشان را معرفی می کنند و می گویند ما اعرافیم «نَحْنُ‏ الْأَعْرَافُ‏ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا»(2)، خدای متعال شناخته نمی شود الا با سبیل معرفت ما. اگر کسی به معرفت ما رسید خدا را می شناسد ، بعد البته حضرت توضیح می دهند که معنای این حرف این نیست که خدای متعال مغلول الید است، دستش بسته بوده و مجبور بوده ما را واسطه بین خودش و مردم قرار بدهد. اینطوری نیست« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ‏ الْعِبَادَ نَفْسَه»‏، خدای متعال اگر اراده اش تعلق می گرفت، خودش را مستقیم به مردم معرفی می کرد«وَ لَكِنْ جَعَلَنَا»، در اینجا حضرت چهار خصوصیت را بیان کردند. بقیه خصوصیات هم در روایات و زیارات و ادعیه و آیات قرآن آمده «وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه»‏، خدای متعال ما را باب خود، سبیل خود، صراط خود و وجه خودش قرار داد. صراط الله امام است. وجه الله امام است، خدای متعال وجه دارد. معارفی که در قرآن آمده باید درست متوجه شویم. به گونه ای معنا نکنیم که خدای متعال تشبیه به مخلوقات شود؛ بگوییم خدای متعال صورت دارد صورت خدا امیرالمومنین است. شخصی که این را می گوید نه امیرالمؤمنین را شناخته و نه خدا را. اما به گونه ای هم معنا نکنیم که وجه الله بی معنا بشود. امیرالمؤمنین وجه الله است ، امام زمان وجه الله اند «أَيْنَ‏ وَجْهُ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي‏ يَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ الْأَوْلِيَاء»(3)

وجه ما این چهره ظاهر ماست. وقتی با مردم مواجه می شویم از طریق این چهره مواجه می شویم. مردم هم که ما را می بینند در وجهمان می بینند. مؤمنی که شما نگاه می کنید تنها این وجه نیست. اسرار وجودی مؤمن در دسترس ما نیست. مؤمنی که اینجا نشسته در عرش سیر می کند. وجهش را ما می بینیم ما از طریق وجهش به او متوجه می شویم. اگر به باطنش سیر کنید غیر از این وجه است. اگر کسی بخواهد به باطنش هم سیر کند، از وجه باید شروع کند تا پیش برود. خدای متعال وجه دارد به این معنا که امام طریق توجه خدای متعال به مخلوق و مخلوق به خدای متعال امام است.کسی نمی تواند به طرف خدا برود، به بندگی خدا برسد، الا این که در وادی ولایت سیر کند. اینطور نیست درهای توحید به روی انسان گشوده شود، انسان طالب خدا شود الا این که از این در، سُجّداً وارد بشود. امام باب حطه هست. در روایت فرمود: «نَحْنُ‏ بَابُ‏ حِطَّتِكُم‏»(4).

بنی اسرائیل در وادی طی گرفتار بودند. چهل سال صبح تا شب می رفتند و دوباره سر جای اولشان بر می گشتند. وقتی قرار شد بیرون بیایند گفتند«وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدا»(بقره/58)، از این در بروید داخل، سجدا هم بروید«وَ قُولُوا حِطَّةٌ»(بقره/58)، بگویید خدایا گناهان ما را بریز. این همان باب حطه است. امام باب حطه است. اگر کسی از باب ولایت امام خاشع و متواضع وارد شد. خدای متعال پاکش می کند. بنابراین اگر نبی اکرم و اهل بیتشان نبودند باب الله بسته بود درهای توحید بسته بود.

دعوت به دنیا را همه بلدند. این که انسان را به حد حیوانی تنزل بدهی که از خودش جز دست و دهن و غریزه چیزی نفهمد، فقط به فکر خوردن و خوابیدن و پوشیدن و تنوع در دنیا پرستی باشد این کار شیطان است. شیطان از همه بهتر بلد است. هنری که سردمداران کفر و استکبار در عالم دارند تحریک کردن به دنیا است. این را شیاطین هم بلدند، کار مهمی نیست. سرانجام دستگاه تمدن مادی بعد از 5 قرن با وجود فلاسفه ودانشمندان دعوت به دنیاست. سخنی فراتر از خوردن و پوشیدن و ارضاء غریزه از آن ها ساخته نیست. نمی توانند درهای توحید را به روی انسان باز کنند.

درهای توحید با نبی اکرم باز می شود. دین نبی اکرم و پرتو وجود نبی اکرم است که ابواب معرفت را به روی ما باز می کند. شریعت نبی اکرم است که شرایع الهی است و ما را به سرچشمه های الهی می رساند. ما از اینجا می توانیم بنوشیم و به معرفت برسیم. این وجود مقدس آن وجودی است که رابطه بین همه عوالم با خدای متعال را برقرار می کند. پس توحیدی که به نبی اکرم داده شده، آن معرفت اللهی که به نبی اکرم داده شده همان توحیدی است که همه عوالم با او می توانند موحد بشوند. همه عوالم با او می توا نند به معرفت برسند و به لقاء الله برسند.

این دین هست است که در عالم ظاهر خواهد شد. خدای متعال می فرماید «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ» خدای متعال این پیغمبر را با هدایتی که به او داده با قرآنی که «هُدىً لِلنَّاس»(بقره/185) «هُدىً لِلْمُتَّقينَ»(بقره/2) و با دین حق فرستاده و می خواهد آن دین را در پهنه عالم ظاهر کند و بر همه ادیان هم غالب می شود «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»، این دینی که حقیقت توحید در آن است به حضرت دادند و هر کسی بخواهد موحد بشود باید وارد این دین بشود. معنای دین در روایات این گونه آمده «هو الذي أمر رسوله محمدا بالولاية لوصيه، و الولاية هي دين الحق‏»(5) این روایت در کافی شریف هست. فرمود دین یعنی ولایت امیرالمؤمنین(ع)، خدای متعال پیغمبر(ص) را با قرآن و ولایت امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و این ولایت همه عالم را خواهد گرفت. اگر این ولایت ظاهر شد همه عالم موحد می شوند و غیب عالم در عالم ما ظاهر می شود. همه ما خدا شناس می شویم و به معرفت می رسیم. اگر این اتفاق نیفتد درهای معرفت بسته است.

معانی غیبت؛ حقیقت ولایت به عنوان یک امر غیبی

دین و ولایتی که حضرت آورد، دو یا سه غیبت دارد؛ یک غیبتش این است که خود این دین یک امر غیبی است و حقایقی که از عالم غیب بر عالم دنیا نازل می شود یک امر غیبی است. این امر غیبی باید در عالم ظاهر شود و شرایط ظهورش آماده شود. وقتی نبی اکرم(ص) تولد پیدا می کنند از عالم غیب درهایی به سوی عالم ما باز می شود. این تعبیر در زیارت حضرت از راه دور هست«بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ‏ الْأَسْتَار»(6)، همین که پیغمبر گرامی اسلام متولد شد، با نور تولدش پرده های ظلمانی برداشته شد. همین که پایش را در دنیا گذاشت ، درهای غیب باز شد. «وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَار»، حرم خدا یک مکان با عظمتی است. فرمود با تولد او به حرم خودت حله های نور پوشاندی، همین که آمد حرم نورانی شد. وقتی به دنیا می آید یک بابی از غیب باز می شود. عالم غیب در این دنیا در قالب بشر مجسم شده. معنای رسول یعنی این. معنای «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ »(کهف/110) یعنی؛ موجودی که حامل آن حقایق است در عالم دنیا لباس بشر پوشیده. این خودش غیب است.

آثار ولایت امام

پس یک مرحله ای از غیبت این است که حقیقت ولایت خودش یک امر غیبی است و این غیب باید در عالم ظاهر شود. «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب»(بقره/3) یعنی حضرت حجت. بنابراین امام خودش غیب است. این غیب باید ظاهر بشود، وقتی ظاهر شد همه عالم به حیات می رسند. امام آن کلمه طیبه و روح الهی است که وقتی در عالم ظاهر شد، عالم زنده می شود. امام آن کلمه نور است که وقتی در عالم ظاهر شد عالم روشن می شود؛ همان گونه که وقتی خورشید طلوع می کند هوا روشن می شود وقتی امام از افق عالم ظهور پیدا می کند عالم روشن می شود. در آیه«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69)، زمین با نور پروردگارش روشن می شود فرمود نور رب امام است. البته ظاهر آیه راجع به قیامت است ولی تأویل به عصر ظهور هم شده. وقتی حضرت ظهور پیدا می کنند، مثل خورشید که طلوع می کند زمین روشن می شود. اگر انسان بخواهد نور خورشید را ببیند باید چشم داشته باشد. وقتی خورشید طلوع می کند کسی که چشم ظاهری را ندارد نور خورشید را نمی بیند. امام آن شمس حقیقی است که وقتی ظهور می کند همه عالم روشن می شود البته به شرط این که آن چشم باشد. امام صادق(ع) کنار در مسجد الحرام ایستاده بودند. مردم هم می آمدند و می رفتند. به ابابصیر فرمودند: از کسانی که رد می شوند بپرس جعفربن محمد علیهم السلام را ندیدید؟ شروع به پرسش کرد آقای فلانی امام صادق(ع) را ندیدی؟ گفت: نه. دومی، سومی، پنجمی هم همین پاسخ را دادند.

لازم است داستانی در اینجا نقل کنم؛ شخصی بود به نام آشیخ عبدالله پیاده که لر هم به ایشان می گفتند. طی الارض ایشان از مسلمات بود؛ یک دوستی داریم اوایل جنگ سال 60 همسایه ایشان بودند. می گفت یک شب خواب دیدم به حرم سیدالشهدا رفتم و یک مشت خاک توی جیبم رفتم. صبح ساعت هشت آمدم بروم سر درس آقای شیخ عبدالله را دیدم. گفت: حالا دیگر از حرم امام حسین خاک می دزدی؟ بعد گفت: حرم امام حسین بودم برایت تربت آوردم. آقای بزرگواری نقل کردند ما از اصفهان با ایشان می آمدیم هیچ وقت سوار ماشین نمی شد، به احترام من سوار ماشین شد. به هشتاد کیلومتری جاده قم رسیدیم که دو تا جاده می شود یک جاده قدیم است یکی جدید. گفت: من تا اینجا به احترام شما آمدم. از این جا به بعد اگر شما هم نیایید من پیاده می شوم. ماشین نگه داشت و پیاده شد. این آقای بزرگوار گفته بود من دقت کردم ببینم چه می کند. بیست دقیقه ای ما را به قم رساند. به دروازه قم رسیدیم. شخصی درکارگاه های سنگ اطراف قم مجسمه می تراشید. دیدم این آقا رفته با عصا این ها را می شکند. او دارد می سازد این دارد با عصا می شکند. گفتم: آقا چه می کنی؟ گفت: او که ما را نمی بیند، صورت مجسمه هم که مالیت ندارد. نکته اش در این جاست؛ او که ما را نمی بیند.

در ادامه حدیث بعد از آن که ابابصیر از چند نفر سؤال کرد، ابوهارون مکفوف که نابینا بود آمد. امام فرمود: از ابوهارون بپرس امام صادق را دیدی یا نه. ابابصیر پرسید: آقا امام صادق را ندیدی؟ گفت: مگر نمی بینی حضرت کنارت ایستاده اند. امام این گونه است. امام آن شمس حقیقی، دین خدا، نور الهی و کلمه نور است. وقتی در عالم ظاهر می شود، غیب در عالم آشکار می شود«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»، زمین روشن می شود. در روایات هست که کار به جایی می رسد که«و استغنى‏ النّاس‏ عن ضوء الشّمس»‏(7)، مردم از نور خورشید و ماه مستغنی می شوند. امام آن حیات طیبه، کلمه روح و سرچشمه حیات طیبه است که وقتی در عالم می آید حقیقت حیات می آید، همه زنده می شوند. لذا این آیه به ظهور امام تفسیر شده. «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17)، بدانید خدای متعال زمین را بعد از این که می میرد زنده می کند. نه تنها اهل زمین زنده می شوند زمین هم زنده می شود. بعد حضرت فرمودند: «بَعْدَ مَوْتِهَا [يَعْنِي‏] بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت‏»(8)، مرگ زمین مرگ اهلش است؛ اگر مردمی که روی زمین زندگی می کنند مرده باشند زمین هم مرده است و اگر مردمی که روی زمین زندگی می کنند زنده باشند زمین هم زنده است.« وَ الْكَافِرُ مَيِّت‏»(9)، کافر مرده است. وقتی کفار در عالم غلبه پیدا می کنند، زمین مرده. مردار با مردار سر و کار دارد.

وقتی حضرت می آید، همه زنده می شوند. وقتی زنده شدند، زمین هم زنده می شود. حضرت در عالم می دمد«وَ أَحْيِ‏ بِهِ‏ الْقُلُوبَ‏ الْمَيْتَةَ وَ اشْفِ بِهِ الصُّدُورَ الْوَغِرَةَ وَ اجْمَعْ بِهِ الْأَهْوَاءَ الْمُخْتَلِفَةَ عَلَى الْحَق‏»(10)، خدایا قلب های مرده را با امام زنده کن. «وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمُرَهُ وَ حَسَّنْتَ عَمَلَهُ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ‏ عَنْهُ‏ وَ أَحْيَيْتَهُ حَيَاةً طَيِّبَةً فِي أَدْوَمِ السُّرُورِ وَ أَسْبَغِ الْكَرَامَة»(11)، انسان وقتی به آن نعمت رسید که همان ولایت است، آن وقت به حیات طیبه می رسد. «أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ» وقتی نعمت ولایت را به کسی دادند و اهل ولایت شد «وَ رَضِيتَ‏ عَنْهُ‏» خدا از او راضی می شود. خدای متعال می فرماید« ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»(مائده/3)، اگر کسی به امام رسید مرضی خدا می شود و به نعمت ولایت می رسد. اینها آ ثار لایت امام(ع) است.

پس توحید و حقایق توحید در وجود امام(ع) هست.«أَرْكَانِ‏ تَوْحِيدِكَ‏ وَ دَعَائِمِ دِينِكَ وَ مَعَادِنِ كَرَامَتِك‏»،زیارت جامعه کبیره گوشه ای از اوصاف امام است. نبی اکرم و اهل بیتشان حامل حقایقند. با آنها حقایق به روی ما گشوده می شود و این حقیقت در عالم ظاهر خواهد شد. این حقیقت خودش غیبی است و این غیب در عالم ما ظاهرخواهد شد.

معنای دوم غیبت؛ غیبت به معنای حجاب ظلمانی

نکته دوم غیبت این است که در مقابل این حقیقت و غیب یک حجاب ظلمانی افتاده که آن حجاب امام، ولایت امیرالمؤمنین و دین می شود.«أَوْ كَظُلُماتٍ في‏ بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ»(نور/40)، آن ظلمت حجاب بین ما و حقیقت توحید، حقیقت بندگی و معرفت خداست،«إِذا أَخْرَجَ‏ الْمُؤْمِنُ‏ يَدَهُ‏ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ‏ لَمْ يَكَدْ يَراها»(12)، اگر کسی در آن ظلمت گیر کرد مثل کسی است که در قعر اقیانوس عمیق مواج تاریک که بر فرازش موج ها می غلطند و یک ابر تاریک بر فرازش است گیر افتاده است و هیچ کجا را نمی تواند ببیند. بنابراین یکی دیگر از معانی غیبت دین و غیبت امام این است که یک حجاب ظلمانی بین ما و دین خدا و امام واقع شده. این اختصاص به امام زمان(ع) ندارد. امیرالمؤمنین(ع) هم ولایتش در این حجاب قرار گرفت «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشی وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» فرمود شبی که پرده می اندازد و روزی که تجلی می کند. فرمود شب، دولت اهل باطل است که امیرالمؤمنین در آن فرورفته«فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ‏ غَشِيَ‏ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ فِي دَوْلَتِه‏»(13)، دولت باطل حجاب دولت امیرالمؤمنین و دین است. تا او هست، حجاب و غیبت هست و حقیقت ولایت درک نمی شود.

این حجاب دوم گاهی برای شخص برداشته می شود. مانند سلمان که حجاب از او برداشته می شود، حقیقت خورشید امیرالمؤمنین در قلبش طلوع می کند. فرمود«وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ‏ قُلُوبَ‏ الْمُؤْمِنِين‏»(14)، اگر کسی مؤمن شد و مثل سلمان شد، امام مثل خورشیدی که طلوع می کند در قلب او ظهور پیدا می کند. وقتی خورشید طلوع می کند و انسان خورشید را می بیند دیگر هیچ شکی ندارد.

فرمود: امام وقتی در قلب یک انسان طلوع کرد، نور او در قلب مومن از نور خورشید در وسط روز روشن آشکار تر است. این غیبت این گونه برداشته می شود، امام این نور خورشید حجابها را کنار می زند و در قلب مؤمن ظهور پیدا می کند، آن وقت انسان امام خودش را می بیند و امام خودش را می شناسد. معرفت الامام و رسیدن به معرفت و محبت و ولایت امام یعنی همین. تا آن حقیقت غیبی در وجود انسان تجلی و ظهور پیدا نکند معرفت و محبت حاصل نمی شود.

در احوالات یکی از بزرگان نقل شده که؛ دستوری گرفتم و برای زیارت امام زمان(ع) به مسجد کوفه رفتم. روز چهلم دیدم نور حضرت می آید. هر قدم که می آید نفس من حبس می شود. تا جایی این نور رسید که التماس کردم آقا دیگر جلوتر نیایید من طاقتش را ندارم و این عالم بزرگوار تا آخر عمرش حسرت می خورد.

«أَجْسَادُكُمْ‏ فِي‏ الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاح‏»(15)، امام نگهبان عالم جسم است. روح امام نگهبان ارواح است یعنی؛ همه ارواح نسبت به روح امام مثل جسم نسبت به روح اند، همه اجساد نسبت به جسم امام مثل جسم به روح اند. «قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُور»، اگر قبر مؤمن نورانی است، شعاعی از قبر امام در آن هست. قبر مؤمن بیت النور است. حرم حضرت معصومه(س) اگر نورانی است شعاعی از امام رضا(ع) در حرم ایشان است. «قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُور»، قبر امام فقط قبر ظاهری نیست. حرم امام محور قبور مؤمنین و حرم های عالم است. امام فقط جسم نیست، امام آن حقیقت است. آن حقیقت وقتی بیاید انسان نورانی می شود. فرق این نور با نور خورشید این است که شما با نور خورشید نمی توانید غیب عالم را ببینید. البته شب که می شود به یک معنایی غیب است. خورشید که می آید پرده ای از این غیب مادی کنار می رود.

وقتی امام ظهور پیدا کند شخص با نور امام عالم ملائکه و تا قیامتش را می بیند. اگر کسی به امام راه پیدا کرد ازل و ابدش را می بیند. از عالم زر تا عالم قیامت را با امام می توان دید. بهشت و ملکوت را با امام می شود دید. این است که جابربن یزید جعفی به امام صادق(ع) عرض کرد: یابن رسول الله خدای متعال در قرآن می فرماید«وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين»(انعام/75)، ما این گونه ملکوت عالم را به ابراهیم خلیل نشان دادیم که به یقین رسید، آقا کذلک یعنی چه؟ می گوید حضرت یک اشاره به طرف عالم بالا کردند. گفتند: یعنی به این صورت و پرده کنار رفت.

گاهی نور امام در قلب انسان می آید و انسان حقیقت خود را مشاهده می کند؛ مثل شخصی که در تاریکی محض باشد و هیچ تصویری از جسم خودش ندارد. اگر هم تصویری داشته باشد با لامسه اش به دست آورده، وقتی خورشید طلوع کرد تازه اعضا و جوارحش را می بیند. وقتی امام در وجود انسان طلوع می کند، می بیند آن سر اعظم الهی است که اولیاء طاغوت و شیطان و این تمدن مادی نمی گذارند خودش را ببیند. ظلمت آنها بشریت را تبدیل به یک حیوان دو پا کرده. «وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ»(محمد/12)، مثل چهار پا و بدتر از چهار پا می خورند.

انسان در این دنیای ظلمانی بیشتر از دست و دهن و شهوت خود نمی فهمد. تمدن مادی ما را در فضای ظلمت برده و جز عالم طبیعت هیچی نمی بینیم. همه ما منقمر در دنیا و«مُكِبًّا عَلى‏ وَجْهِه»(ملک/22)، شدیم و با صورت بر زمین خوردیم. با صورت روی زمین راه می رویم. «فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْن»(نور/45)، ما بعضی هایمان «يَمْشي‏ عَلى‏ بَطْنِهِ» هستیم. روی شکممان راه می رویم. دوستان اهل بیت این گونه نیستند، اگر خدا نور ایمان را بردارد آن وقت انسان مثل کرم می خزد؛ شانزده ساعت کار می کند، پنج روز در هفته کار می کند که دو روز آخر هفته را به باشگاه ها برود و کیف کند. هیچ حیوانی اینطور زندگی نمی کند.

وقتی امام در انسان ظهور کرد، شخص به سرمایه های وجودیش پی می برد. ما خیلی بزرگتر از دنیا هستیم و این امام است که انسان را از دنیا بزرگتر می کند و انسان را به جایی می رساند که به بهشت هم قانع نیست. حضرت به سعید بن عبدالله می گویند«أَنْتَ‏ أَمَامِي‏ فِي‏ الْجَنَّة»(16)، مزد شهدای کربلا لقاء امام در بهشت است. بنابراین نور امام که در حجاب رفته گاهی ظهور جزئی به پیدا می کند و برای یک مؤمن آشکار می شود؛ مانند سلمان که دائم با امیرالمومنین است و هرکجا نگاه می کند اول امیرالمؤمنین را می بیند بعد خودش را می بیند. مثل ما که اول خورشید را می بینیم و بعد جسم خودمان را می بینیم.

یک ظهور دیگری هست که حجاب کنار می رود و این پرده به طور کلی برداشته می شود «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى»، فرمود این نهار وجود مقدس امام زمان است. وقتی می آید دولت باطل و این ظلمات به دست حضرت جمع می شود، معجزه حضرت همین است. ظلماتی که از اول نزول حضرت آدم کشیده شده تا دوره ظهور، تومارش را جمع می کند و به جهنم ملحق می کند. دو کار بسیار مهم حضرت می کنند که یکی از آن ها این است که ابلیس را گردن می زنند و در مسجد کوفه غوغا می شود. حضرت،، ابلیسی را که شش هزار سال عبا دت کرده «لَا يُدْرَى‏ أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَة»(17)، دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشیده، به تعدادی که خدا به آدم فرزند داده چند برابر به آن ملعون داده و دستگاه شیاطین انس ظاهری پیش او چیزی به حساب نمی آید، گردن می زنند. کار مهم دیگری که می کنند این است که موجودات دیگری را هم گردن می زنند. این دو معجزه حضرت است و بساط را جمع می کنند، آن وقت می شود «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»، البته قبل از آن امتحان های سنگینی است. این امتحان مال این است که آماده بشویم، آن نور را دریافت کنیم «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(بقره/155)، ما شما را مبتلا می کنیم با خوف گرسنگی، نقص در مال و جان و نقص در ثمراتتان. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ» به آنهایی که می ایستند بشارت بده. یک معنای بشارت، بشارت به ظهور است. وقتی آمدند این حجاب ظلمانی کنار می رود و همه عالم نورانی می شود.

این حقیقت ماء که حیات عالم به اوست «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَی»(انبیاء/30)، «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء»(هود/7)، آن مستقر عرش الهی در عالم دنیا ظهور پیدا می کند. آب ولایت امام است. این ماء روی عالم ظاهر شود، زمین قرارگاه عرش الهی می شود. در روایت است که در عصر ظهور«ظَهَرَ الْمَاءُ عَلَى‏ وَجْهِ‏ الْأَرْض‏»(18)، این ماء امام است. «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين»، بگو اگر آبی که برای شما خلق کرده در اعماق زمین فرو برود چه کسی آب گوارا برای شما می آورد. فرمود«إِنْ‏ أَصْبَحَ‏ إِمَامُكُمْ‏ غَائِبا»(19)، امام که غایب می شود کلمه حیات غایب شده، راهی به حیات نیست. مگر برای یک جمعی ظهور جزئی واقع بشود و آنها به حیات برسند. وقتی امام می آید «ظَهَرَ الْمَاءُ عَلَى‏ وَجْهِ‏ الْأَرْض‏»، دیگر این زمین زمین نیست،«يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض»(ابراهیم/48)، زمین زمین دیگری می شود. این که گمان کنیم حضرت می آیند از موبایل و ماهواره و اینترنت استفاده می کنند، اوهام است. اینها بساط شیطان است، وقتی بساط نور می خواهد در عالم پهن بشود این بساط جمع می شود.

معنای سوم غیبت؛ غیبت در مقابل ظهور و آشکار شدن جسم امام

بنابراین این دو معنای غیبت؛ یکی این که خود امام کلمه غیب است، این کلمه غیب به تدریج در عالم ظاهر شده و وقتی متولد می شود، عالم عوض می شود و دری از غیب به روی انسان باز می شود. این یک معنای غیبت است تا امام ظهور می کند، یعنی آن حقیقت غیبی آشکار می شود. هر بار که این غیب می آمده عالم تکانی می خورده؛ هنگامی که نبی اکرم متولد شدند، درهای آسمان ها به روی شیاطین بسته شد و نتوانستند از آن حقایق سوء استفاده کنند. ابلیس دید که اوضاع عالم عوض شده و عالم به طور خاص حفاظت می شود. سران را جمع کرد که بروید، ببینید چه خبر شده. آن ها رفتند اما چیزی نفهمیدند. خودش در عالم دوری زد و دید هر خبری است در مکه است چون فرماندهان ملائکه در مکه جمع بودند. در قالب پرنده ای درآمد. جبرئیل جلویش را گرفت: کجا می روی؟ گفت: می خواهم ببینم چه خبر است. گفت: مجاز نیستی بروی. گفت: شما بگو چه اتفاقی افتاده؟ گفت: پیغمبر خاتم به دنیا آمده. پرسید: من در خودش بهره دارم؟ گفت: هرگز، گفت: در امتش چطور؟ گفت: بله. شیطان رفت و نقشه اش را شروع کرد.

در غدیر شیاطین دور شیطان جمع شدندو از او اعراض کردند«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُم»(مائده/3)‏. روز سقیفه دوباره برگشتند و سجده اش کردند. غدیر یک باطنی دارد یک ظاهری، تولد امام یک باطنی دارد یک ظاهری. غدیر که می شود، کفار اصلی مأیوس می شوند. وقتی حضرت مبعوث می شود«بِالتَّجَلِّي‏ الْأَعْظَم‏»(20)،آن تجلی اعظم در عالم واقع می شود. حضرت گفت من در غار حرا بودم«سَمِعْتُ‏ رَنَّةَ الشَّيْطَان»(21)، صدای ناله شیطان بلند شد. با بعثت من مأیوس شد از این که مردم او را بپرستند. وقتی در زمین رقیب آمد دیگر با پیغمبر کاری نمی توانست بکند. حریف ما است اما حریف پیغمبر و امیرالمؤمنین که نیست. شیطان در جنگ ها می آمد و تحریک می کرد. ناگهان دیدند عقب عقب می رود. گفتند: کجا می روی؟ گفت:« إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْن»(انفال/48)، چیزی را می بینم که شما نمی بینید. به نظرم می آید برق شمشیر حضرت امیر را دید.

وقتی امام در زمین می آید، مرتبه ای از غیب عالم به زمین می آید. وقتی امامتشان را طی می کنند عالم روشن می شود تا آنجایی که این غیب در دوره ظهور و رجعت به اندازه ظرفیت عالم ظهور پیدا می کند. در شب جمعه 124 هزار پیغمبر به حرم سیدالشهداء می آیند. آنها از سماوات سرازیر می شوند و خودشان را به آنجا می رسانند.در کامل الزیارات این روایت هست که امام صادق(ع) به صفان جمال فرمود: به زیارت امام حسین(ع) برویم؟ گفت: آقا شما امام معصوم هستید، ملائکه بر شما نازل می شوند، مگر شما زیارت می روید؟ فرمود: هر شب جمعه خدای متعال هم به کربلا هبوط می کند. (البته هبوط خدا هبوط جسمانی نیست)، دلیل این که در عصر ظهور سلمان و مالک اشتر کفن پاره می کنند و به عالم دنیا می آیند این است که حقیقتی از ولایت امیرالمؤمنین(ع) در عالم آشکار می شود. مالک اشتر و سلمان می بیند باید برگردند. انبیاء و مؤمنین کامل بر می گردند؛ چون می دانند اصلا این یک عالم دیگری است. همین زمین عالمی می شود که سلمان از عالم برزخ خودش به زمین بر می گردد. این همان عصر ظهور است.

یک غیبت دیگری هم داریم که غیبت خاص امام زمان(ع) است که معنای ظاهری آن این است که جسم امام از ما غایب شده. البته وقتی جسم امام غایب است، حقیقت امام در عالم امامت می کند و انوارش را به عالم می رساند. فرمود: اگر ما شما را رها می کردیم زیر دست و پا لهتان می کردند. اگر به شما توجه نمی کردیم«وَ اصْطَلَمَكُمُ‏ الْأَعْدَاء»(22)، همه دنیا حرفشان این است که تشیع نباید باشد. تمام تلاششان را می کنند اما مرتب شکست می خورند. امام می فرمود: ما همیشه دست خدا را پشت سر انقلاب می بینیم. آن کسی که پرچمدار است می فهمد خدا چه کار میکند. همیشه همینطور است؛ این دست توانا کار خودش را می کند و عالم را جلو می برد.

راه ما هم به طرف حضرت بسته نیست، می شود از حضرت منتفع بشویم کما این که در روایات آمده فرمود مثل خورشید پشت ابر از حضرت منتفع می شوند. انتفاع از حضرت الان هم هست؛ دستگاه فقاهت شیعه انتفاع از امام می برد و به مردم می رساند. مگر نه آنها که به تنهایی این راه طولانی چندین ساله را هموار نکردند.

اما در نهایت این حجاب جسمانی هم برداشته می شود. آن هم خودش غوغایی است، چون ظهور جسمانی هم غیر از این مسائل ظاهری یک باطنی دارد. وقتی جسم نبی اکرم در عالم می آید، حجاب های ظلمانی برداشته می شود، حرم الهی با انوار پوشیده می شود و شیاطین از رفتن به آسمان حبس می شوند. وقتی جسم امام هم ظاهر می شود اتفاقات عظیمی در عالم می افتد.

این که به ما گفته اند دنبال معرفت الامام باشید مقدماتی دارد که باید طی شود تا انسان با امامش باشد امامی که «أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاح‏»، یعنی؛ قوام روح ما به روح امام است. روح امام در روح ما هست که ما زنده ایم، جسم امام در جسم ما هست که ما زنده ایم. اگر انسان این روحی که قیم روح ما، نگهبان روح ماست و جسمی که نگهبان جسم ماست نبیند خیلی بد است. مثل خدای متعال که «وَ هُوَ مَعَكُم»(حدید/4)، هرکجا باشید با شماست. اما انسان می گوید خدا کجاست؟ این خیلی بد است. انسان تا چه اندازه باید در حجاب باشد که «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم». او با ماست که ما هستیم. اگر خدا نباشد که ما نیستیم. امامی که کلمه تامه الهی است و همه عالم با او زنده اند با انسان باشد، آن وقت انسان بگوید امام کجاست… معرفت الامام این است که هر جا نگاه میکنی خودت را محاط به امام ببینی. ببینی امام همه جا است و محیط به ما است. این ما هستیم که در غیبتیم.

این سه معنای غیبت با ظهورامام زمان برداشته می شود . یعنی؛ آن حقیقت غیبی در عالم ظاهر می شود «ظَهَرَ الْمَاءُ عَلَى‏ وَجْهِ‏ الْأَرْض‏»، مستقر عرش الهی به زمین می آید، آن کلمه نور می آید و آن وقت از زمین نور به آسمان می بارد. در روایات است؛ خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود برای ملائکه می درخشد یعنی؛ وقتی شما در خانه تان قرآن بخوانید نور از زمین به آسمان می بارد و ملائکه استفاده می کنند. وقتی حضرت روی زمین می آید، نور از زمین به عوالم می بارد. عصر ظهور یعنی این. در شب قدر که ملائکه به زمین می آیند «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوح»(قدر/4)، و عرض سلام می کنند به این دلیل است که امام روی زمین است. اگر امام نباشد ملائکه روی زمین نمی آیند. وقتی ظهور واقع می شود این عالم مقر عرش الهی می شود. وقتی آن حقیقتی که عرش الهی بر او مستقر است در این عالم ظهور پیدا کند عصر ظهور می شود. ممکن است ظهور جزئی برای یک مؤمن اتفاق بیفتد. حضرت حجاب را کنار بزند و او را روشن کنند. حتی ممکن است مؤمنی جسم امام(ع) را ببیند که این دیگر مال نوادر و خواص آن هم مال اخص خواص است.

به یکی از بزرگان در حرم امام رضا(ع) حالتی دست داد و به محضر چهارده معصوم رسید و دیگر الی الابد بوده با این چهارده انوار بود. این شدنی است ولی آن که ظهور کلی که سلمان ، اباذر ، اصحاب کهف و اصحاب سیدالشهداء بیایند مال دوره ظهور و رجعت است. عالم یک عالم دیگری می شود و حقایق ظهور پیدا می کنند. هر سه معنای ظهور به نحو جزئی الان هم ممکن است واقع شود ولی به نحو کلی در دوره ظهور واقع خواهد شد و بساط شیطنت جمع خواهد انشاء الله.


پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 145

(2) الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 184

(3) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏99، ص: 107

(4) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏13، ص: 168

(5) الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 432

(6) زیارت پیامبر(ص) از راه دور

(7) تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 356

(8) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 668

(9) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏24، ص: 325

(10) زیارت جامعه کبیره

(11) دعای ابوحمزه ثمالی

(12) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏23، ص: 305

(13) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏31، ص: 590

(14) الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(15) زیارت جامعه کبیره

(16) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏45، ص: 22

(17) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 287

(18) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏18، ص: 311

(19) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏51، ص: 52

(20) دعای بیست و هفتم ماه رجب

(21) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 301

(22) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏53، ص: 175

فهرست مطالب