البته حکمت های دیگری از حضرت لقمان در همین سوره بیان شده، ولی شاید این تفصیل اصلی آن حکمتی است که خدای متعال به حضرت لقمان عطا کرده است. اگر کسی به این نکته رسید که باید شاکر خدای متعال باشد و قوای او در مقام شکر خدای متعال قرار گرفت این حکیم است. البته بعد یک نکته را اضافه کردند که اگر کسی در شکر نعمت ها غنای حضرت حق را ملاحظه نکرد باز هم حکیم نیست. حکیم آن کسی است که هم شکر می کند و هم وقتی خدا را شکر می کند می داند که خدای متعال به این شکر نیازمند نبوده است «وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ»، و می داند اگر کفران نعمت های خدای متعال را هم بکند باز هم خدای متعال حمید و محمود و ستوده است، کفران ما موجب نمی شود که او مشکور نباشد، چه ما شکر بکنیم چه شکر نکنیم او محمود و حمید است.

مقامات شکر

برای شکر مقاماتی گفته اند: مقام اول شکر که حداقل شکر است این است که این چند قدم را انسان با نعمت های خدای متعال بردارد. ما در نعمت های خدای متعال غرق هستیم، قدم اول این است که از نعمت ها غفلت نکنیم، واضح است انسانی که غافل از نعمت های خدای متعال هست شاکر نعمت ها نیست. نعمت هایی که بر او فرو ریخته است «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَه»(لقمان/20)، اگر انسان از نعمت ها غافل شد حتما نعمتها را شکر نمی کند، بنابراین توجه به نعمت ها باعث می شود که پرده ها بیشتر کنار رود و نعمت های بیشتر خدا را ببینیم. توجه به نعمت ها در روایات مبدا پیدایش محبت خدای متعال هم هست. یکی از اموری که در ما محبت خدا را ایجاد می کند، یاد آوری نعمت های خدا به ما و توجه به نعمت ها و توجه به این که خدای متعال ما را تر و خشک می کند و به ما رسیدگی می کند. الطاف خدا را دیدن، موجب پیدایش محبت الهی در دل می شود.

نعمت های خدای متعال هم نعمت های ظاهری و هم نعمتهای باطنی هستند و بی نهایت هم هستند. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»(نحل/18)، توجه به این نعمت هایی بی منتهای خدای متعال و شمارش آنها قدم اول است، مخصوصا نعمت های باطنی که هم مهم تر از نعمت های ظاهری هستند هم کمتر مورد توجه قرار می گیرند؛ لذا شکر آن نعمتها کمتر بجا می آید.

در روایات مکرر ذکر شده است که افراد محضر معصوم آمده می گویند من فقیر هستم، حضرت فرمود: نه فقیر نیستی، اصرار کرد حضرت فرمود: آیا حاضر هستید ولایت و محبت ما را بدهید دنیا را به شما بدهیم، گفتند: نه ما این معامله را نمی پذیریم. حضرت فرمودند: پس نگویید من فقیر هستم دست شما پر است. غفلت از نعمت های خدای متعال موجب کفران نعمت می شود مخصوصا نعمت های باطنی و معنوی که کمتر مورد توجه قرار می گیرند موجب کفران آن نعمت می شود.

قدم دوم این است که انسان نعمت را به خودش نسبت ندهد، اگر گمان کرد که من هستم که تحصیل علم و قدرت و ثروت و امکانات را کردم به جای این که به شکر برسد به عجب می رسد. خودش را می بیند و خودش را مدح و ستایش می کند، این تفکر قارونی را باید کنار گذاشت. «قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی»(قصص/78)، این طور نیست که گمان کند همه چیز خودش بدست آورده است. انسانی که اول هیچ چیز نداشته ، آخرهم نخواهد داشت. وقتی ما به دنیا آمدیم هیچ کدام از این امکانات را با خودمان نیاوردیم، وقتی هم می رویم با خودمان نمی بریم. حتی اگر در این دنیا بمانیم و سنی بر ما بگذرد، خدای متعال براساس حکمت آنچه به ما داده است آرام آرام پس می گیرد. «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ»(یس/68)، آدمی که روز اول به دنیا آمده هیچ چیز نمی دانسته روز آخر هم که می خواهد از دنیا برود اگر عمرش طولانی شود «لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئا»(حج/5)، در این وسط هم اگر ادعای علم کند خیلی ادعای جفایی است چون از خودش چیزی ندارد. بنابراین توجه دوم این است که این امکانات را از خودش نبیند، اگر عبادتی کرده و اگر امکانات ظاهری و باطنی دارد، این امکانات را به خودش نسبت ندهد والا به جای شکر خدای متعال به مدح نفس و عجب مبتلا می شود.

قدم سوم هم این است که این امکانات را به اسباب هم نسبت ندهد، زمین برای من رویانده و از آسمان برای من باریده، این ها انسان را به شرک خفی مبتلا می کند. شرک خفی در انسان پیدا می شود و به غیر خدای متعال توجه می کند و محبت و امید و خوف از غیر خدای خدای متعال نتیجه این توجهات است. اگر انسان احساس کرد که خورشید مبدأ اثر است به او دل می بندد و از غروب کردن آن هم وحشتناک می شود و می ترسد. لذا قدم سوم این است که امکانات را به اسباب هم نسبت ندهد اینها همه اسباب هستند. در دعای ابوحمزه می خوانیم: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ النَّاسُ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ‏ يَكِلْنِي‏ إِلَيْهِمْ فَيُهِينُونِي» خدای متعال ما را به مخلوقات واگذار نکرده است اینها جنود الهی هستند که به ما کمک می کنند اگر کسی واقعا این سه قدم را برداشت برای قدم چهارم محیا می شود.

قدم چهارم این است که این نعمت ها را به صاحب نعمت که حضرت حق هست نسبت بدهد. اگر کسی احساس کرد که این نعمت ها و امکانات را خدای متعال برای او فراهم کرده است همین توجه قدم اول شکر است که در روایات از آن به حمد کردن خدای متعال بر نعمت تعبیر شده است که این اولین قدم است. فرمودند اولین قدم حمد هم همین است و حمد به این محقق می شود که نعمت ها را از خدا بدانیم. این قدم اول در وادی شکر است که چهار رکن در آن محقق است: انسان از غفلت و عجب و شرک رها شود و نعمت های ظاهری و باطنی را به ولی نعمت و صاحب حقیقی نعمت نسبت بدهد، این قدم اول است.

قدم بعدی در وادی نعمت این است که نعمت ها از او است و او صاحب این نعمت ها است و این نعمت ها امانت در نزد ما هستند و ما هیچ وقت مالک این نعمت ها نمی شویم چون این نعمت ها همه امانت در نزد ما هستند و مالک او است «لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(بقره/107)، بنابراین این امکانات باید در مسیری که او اراده کرده است بکار بیفتد. به تعبیر دیگر اگر خدای متعال حکیم است و اگر آن کسی که این نعمت ها را بما داده حکیم مطلق است، هیچ گاه این نعمت ها را لغو خلق نکرده است بلکه این نعمت ها را برای یک اهدافی آفریده است. لذا قدم بعدی در وادی شکر این است که انسان هدف نعمت را بشناسد که این چشم را برای چه خدا به من داده است؟! این گوش و این قلب و این امام را برای چه برای من خلق کرد؟! همین طور نعمت های دیگر را برای چه به من داده است؟!

در رساله حقوق امام سجاد (ع) یکی از مهم ترین حقوقی که برای دیگران در مواضع متعدد نسبت به ما ذکر کرده است این است که بدانیم که اینها از طرف خدا هستند، می فرمایند: حق اول همسرتان این است بدانید او نعمت خدا است این حق او است. بنابراین قدم بعدی این است که اگر انسان این امکانات را از خدای متعال دید بداند خدای حکیم امکانات را لغو خلق نمی کند و حتما هدفی از این امکانات هست، آن هدف را شناختن بعد هم امکانات را در مسیر آن هدف بکار انداختن می شود شکر.

هدفی که خدای متعال این امکانات را برای آن هدف آفریده چیست؟ به یک تعبیر هدف این است که ما از طریق این امکانات به خدای متعال برسیم هیچ هدف دیگری نبوده است، اگر خدای متعال ما را در این عالم برای معرفت و محبت خودش و بندگی خودش آفریده است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون»(ذاریات/56)، اگر خدای متعال ما را برای این آفریده است، همه امکاناتی هم که بما داده است امکانات بندگی هستند، هیچ امکانی که در آن راهی به سوی بندگی خدای متعال باز نشده باشد در این عالم به آدم ندادند. والا معنایش این است که خود خدای متعال ما را در حجاب شرک قرار داده است و دیگر از ما بندگی خواستن بی معناست.

هر امکانی که بما داده است می تواند در مسیر بندگی خدا قرار بگیرد، بنابراین نتیجه این می شود که اگر کسی بخواهد شاکر باشد باید این نعمت ها را در مسیر بندگی خدای متعال قرار بدهد و اینها را نردبان تقرب به خدای متعال قرار دهد. به تعبیر دیگر باید این امکانات را از خدای متعال بگیرد و به خدای متعال برگرداند و در این داد و ستد خودش به خدای متعال نزدیک شود و به خشوع و خضوع برسد. اگر انسان این امکانات را گرفت و به این امکانات مشغول شد این غافل و مشرک می شود.

فهرست مطالب