بسم الله
قدر عزیز
من نخواهم دانست تو چیستی
تو، تنها از راه میرسی و من به بی معناییِ تمام ماه های پیش از تو و بی تو فکر میکنم
..تو خوبی، خوبتر از تمام سال های عمر من
شب بود و آسمان باز
خواستی پایین بیایی و ما را تا صبحدمان بنوازی
فرشته ها بال در بالِ هم بدرقه ات کردند
پس سلام ما بر تو تا هنگامهی فجر
قدر عزیز
من نخواهم دانست تو چیستی
.تنها گوش هایم را تیز میکنم شاید صدای بال زدن ملائکه را بشنوم
..براستی آیا تو در این شب نازل شدهای یا قرآن در تو
،حالا که خدا تو را در عزیزترین شهرش قرار داده
،و ما را به برکت تو در این شهر اذن حضور داده
قدر عزیز با من بگو
“که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟”
تصویر: خانم زهره کرامت+