***
رویای امّ بنین، تعبیر از علقمه شد
Realized on the Euphrates, a dream of Ummul Baneen
عباسش با لب خشک، مهمان فاطمه شد
Abbas, a guest of Fatima, with thirsty lips is seen
فرقش چون فرق پدر، چون مادر خورده زمین
Head split like his father, like mother he fell to the ground
یا حیدر بر لب او، افتاده از روی زین
With Ya Haider on his lips, from his saddle he was downed
از غم حسین / چشم نافذش تر است
Grief and sorrow of Hussain, drench his penetrating eyes
با ادب هنوز / محضر برادر است
In the presence of his brother, still with respect, he lies
رنگ او پرید / لحظه های اخر است
His skin pales, his last moments with brother
آه از این وداع
Alas! The pain from leaving each other
(بر غم حسین، شاهدی خدای من)
ای خدای من
My Lord, you are witness to the pain of Hussain
***
صَديقيَ الأبَدي … وَداعاً يا عَضُدِي
خداحافظ ای دوست همیشگی من و ای یار و یاور من
Farewell oh my eternal friend, Oh my aide and helper
يا رُكني في الشَّدَدِ ..عباسُ يا سَندِي
خداحافظ ای تکیه گاه من در سختی ها و ای پشتیبان من
Farewell my support, oh my backing in stormy weather
مِن بَعْدِكَ اشْتَعَلَتْ …رُوحي و ما سَكَنَت
بعد از تو روحم پر از غم وغصه شد و آرام نگرفت
After you, my soul filled with grief, sorrow and found no peace
و زينبٌ ضُرِبَتْ … و بَعدَها سُبِيَتْ
بعد از تو زینب کتک خورد و به اسارت رفت
Zainab was hit and became captive after your decease
يا أخيْ الحَبيبْ / أنتَ أنتَ لي طَبيب
ای برادر عزیزم تو طبیب دردهای منی
Oh my dearest brother, you are the healer of my pains
أشرقتْ دِماك / ثّمَّ سِرْتَ للمَغِيب
خون تو چون خورشید درخشید و سپس غروب کردی
Your blood shone like the sun and then set in the plains
إنّنَي هُنا / يا أخي هُنا غَريب
ای برادرم! من اینجا غریبم
I am lonely here, Oh dear brother!
يا أخي الحَبيب
ای برادر عزیزم
Oh my dear brother
(ساقيُ الحَرمْ .. قمرُ العشيرةِ)
او ساقی حرم و ماه بنی هاشم است
Moon of Bani Hashim, in the tents he was the cupbearer
***
القُدسُ رايتُنا …الوَحْدَةُ تَرْفَعُها
قدس پرچم ماست که وحدت آن را بر خواهد افراشت
Jerusalem is our flag through unity it will rise
و الضِّفَّة ُصَرخَتُنا … لِلعالمِ نُسْمِعُها
برای کرانه باختری فریاد می زنیم و صدایمان را به گوش جهان می رسانیم
Our cry for West Bank in the world will arise
مِنَ النَّهرِ فَإلى … بَحريْ العَاتيْ وَطني
مرزهای وطن من از نهر تا بحر است
The borders of my state are from the river to the sea
فِلَسطينُ انْتَفِضي …. هذا هذا كَفني
ای فلسطین به پا خیز… ما کفن هایمان را نیز آماده کرده ایم
Oh Palestine rise up… I too stand with my shroud by me
جَهَّزُوا السِّلاح/ فهوَ حلُّنَا الوَحِيد
اسلحهها را آماده کنید که این تنها راه ماست
Arm yourself, the only way to fight Zion
إنتفاضَةٌ/ باللَّهيبِ و الحَديد
انتفاضه ای با آتش و آهن
This intifada is with fire and iron
إنَّ حربَنا/ في الطَّريقِ من جديد
جنگ ما (با صهیونیست ها) دوباره در راه است
The war with the Zionists, is along the way again
جَهَّزُوا السِّلاح
اسلحهها را آماده کنید
Ready your arms
(يرفَعُ العَلَمْ … عَلمُ البَصِیرةِ)
پرچم بصیرت برافراشته خواهد شد
The flag of insight will rise one day again
(یا حسین حسین یا حبیبَ فاطمه)