بی قرار توایم، رهسپار توایم ما فدایی تو، سربدار توایم
علم بر دوش، پر از شور و هروله ما
سفر کردیم، به دنبال قافله ما
به کوی تو، پناه آورده دل ما
خسته از وسوسه و از بیم
صحن شوق تو پناه ماست
در شب فتنه تو خورشیدی
روی سقای تو ماه ماست
(یا قتیل العبرات مولا)
ای که راه تو شد، راه چاره ما
چشم تو همه دم، در نظاره ما
نگاهی کن، که جان ما را بخری
صدامان کن، که ما را تا خود ببری
تو آغازی، تو پایان این سفری
این سفرهای غریبانه
در هوای سحر فرداست
شوق بین الحرمین آقا
روشنی بخش نگاه ماست
(یا قتیل العبرات مولا)
شاعر: علی محمد مودب