• علی(عليهالسلام) برتر از همه، حتّی حمزه و جعفر
«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ فَضَّلَهُ عَلَى جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ حِينَ قَالَ لِفَاطِمَةَ زَوَّجْتُكِ خَيْرَ أَهْلِ بَيْتِي؟!» آيا ميدانيد كه وقتی پیغمبر ميخواست دخترش را به علی تزویج کند، برای فضیلت دادن او بر جعفر و حمزه به فاطمه گفت: بهترین اهل بیت خودم را به تو تزویج کردم و او را همسر تو قرار دادم؟ «أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَكْبَرَهُمْ عِلْماً ؟! قالوا: اللهم نعم!» [۷] یعنی هم از نظر تسلیم بودنش نسبت به احکام الهی و هم از نظر حلم و بردباری و هم از نظر علم، از همه بالاتر بود؟
• علي(عليهالسلام)، مأمور به غسل، کفن و دفن پیغمبر
«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَخِي عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ابْنَايَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟! قالوا اللهم نعم!»[۸]قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أَخْبَرَهُ أَنَّ جَبْرَئِيلَ يُعِينُهُ؟! قالوا اللهم نعم!»[۹]قالوا: اللهم نعم!» گفتند بله، این را هم میدانیم. آيا میدانید که پیغمبر اکرم امر کرد كه علی(علیهالسلام) او را غسل دهد و تجهیز کند و گفت كه جبرییل هم در اين كار به علي کمک میکند؟ « ترجمهاش خیلی معلوم است. «
• علي(عليهالسلام)، يكي از دو امانت گرانبهاي پيغمبر
«قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا؟! قالوا اللهم نعم!»[۱۰] آيا میدانید که پیغمبر اکرم در آخرین خطبه زمان حیاتش گفت: من دو امانت گرانبها را در میان شما گذاشتم، کتاب خدا و اهل بیتم، به آن دو چنگ زنید که هیچگاه گمراه نمیشوید؟ گفتند: خدایا تو را گواه میگیریم که درست است!
• دوستي با علي(عليهالسلام) شرط دوستي با پیغمبر و خدا
اینجا امام حسین میخواهد تیر خلاص را به قلب معاویهایها بزند و آن حرکات زشت و تبلیغات سوئی را که چند سال علیه علی(علیهالسلام) کردند، محكوم سازد. ميخواهد بخشنامههای معاویه و سبّ علی را محكوم سازد. دارد: «ثُمَّ قَدْ نَاشَدَهُمْ» بعد همه آنها را قسم داد: «أَنَّهُمْ قَدْ سَمِعُوهُ يَقُولُ: مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ عَلِيّاً فَقَدْ كَذَبَ»[۱۱]لَيْسَ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ عَلِيّاً» نمیشود که كسي من را دوست داشته باشد، ولی علی را دشمن داشته باشد. پیغمبر فرمود: کسی که گمان کند من را دوست دارد، ولی با علی دشمنی کند، دروغ میگوید. «
«فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ:» امام حسین میگوید وقتی که پیغمبر این را گفت، گویندهای مثل این که میخواست جواب پیغمبر را بدهد، به پیغمبر گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ؟»چرا میگویید كه نميشود پیغمبر را دوست و علی را دشمن داشته باشد؟ ممکن است که كسي شما را دوست و علی را دشمن داشته باشد! «قَالَ: قَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ؟! فَقَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ! قَدْ سَمِعْنَا؛ وَ تَفَرَّقُوا عَلَى ذَلِكَ»[۱۲]. حضرت جواب داد که چون علی از من است و من از اویم. هر کس او را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است. هر که او را دشمن دارد مرا دشمن داشته و هر که دشمن من باشد، خدا را دشمن داشته است. همه اقرار کردند که این اخبار صحیح است و ما این حرفها را شنیدهایم.
دقت امام حسين(عليهالسلام) در نقل خطبه در چهار بُعد
در اینجا من میخواهم چند مطلب بگویم. بخش اوّل خطبه تمام شد. البته من هم فهرستوار خواندم وگرنه خيلي مطالب در اين حرفها است. چهار مطلب در اینجا مهم است، یک؛ متن خطبه است، دو؛ افرادی که دارند خطبه را گوش میکنند، سه؛ آن زمان و روزی است که دارد خطبه را میخواند و چهار؛ مکانی است که حضرت برای خطبهاش انتخاب کرده است.
اما ببینید مطالبش را چهطور تنظیم کرده است. اوّل به سراغ حرکت زشت معاویه در این چند سال نسبت به خاندان عصمت و طهارت و شایستگان سرپرستی و رهبری مسلمین و در رأس آن علی(علیهالسلام) رفته است. حضرت به دوستانش نمیگوید: جعل حدیث کنید! از خود پیغمبر حديث نقل ميكند.
۱. مخاطبان امام: دويست نفر از صحابه و هشتصد نفر از تابعين
حالا من میخواهم بر طبق اعداد و آمار حرف بزنم. اینطور که در تاریخ آمده است، دویست نفر از صحابه پیغمبر در این جمعیت بودند، خیلی است، دویست نفر کسانی بودند که پیغمبر را درک کرده بودند، یعنی این حرفها را خودشان از شخص پیغمبر شنیده بودند. ببینيد امام حسین چه قدر قوی برخورد میکند. بيش از هشتصد نفر از تابعین بودند كه یا از فرزندان صحابه بودند و یا از کسانی که به صحابه پیوسته بودند. آيا میشود به اين فضايل خدشهای وارد کرد؟ اینها را قسم میدهد و میگوید آيا این سخنان را از پیغمبر شنیدید یا نه؟ تو که پیغمبر را دیدی، از او شنیدی یا نه؟ تو که پیغمبر را ندیدی، اينها را از آن كسي که دیده است، شنیدی یا نشنیدی؟
مینویسند دویست نفر از صحابه و بیش از هشتصد نفر از تابعین، سخنان امام حسين را تأييد كردند.
۲. حرفهای امام: رعایت ترتیب تاریخ در نقل فضائل
حالا ببینيد چهطور شروع میکند. در اوّلین جمله که حضرت قسمشان داد، از هنگام ورود پیغمبر به مدینه بود، فرمود: آیا ميدانيد که پیغمبر مسجد و آن ده حجره را ساخت و درب همه حجرات را به مسجد بست و فقط درب خانه علي را باز گذاشت؛ حتی وقتي عمر خواست سوراخی از منزلش به مسجد باشد، پیغمبر گفت: اين سوراخ را هم ببندید؟ اوّلین جمله امام حسين این بود. ببینيد از کجا شروع کرده است! حضرت از هنگام ورود پیغمبر به مدینه شروع میکند و گام به گام جلو میآید تا به آخرین لحظات زندگی پیغمبر میرسد. حسین(علیهالسلام) حساب شده جلو میآید و اصلاً پراکنده گویی ندارد.
حالا آيا اين قيام بیحساب بود؟ تو نمیفهمی حساب یعنی چه. امام حسين دقیق حساب کرده بود. جلو ميآيد تا به لحظات آخر پیغمبر اکرم میرسد، پیغمبر در آخرین روزها خطبهاي خواند و بعد هم وفات کرد، فرمود: «ترکت فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی». حتی وصیت کرد كه من را علی غسل دهد.
نگاه کنيد امام حسين حرفهاي پیغمبر در مورد فضايل علي را از زمان ورود پیغمبر به مدینه تا وفات ايشان بيان كرد. چون ممکن است کسی بگوید پیغمبر هنگام وفات از یک سری نظریاتشان برگشتند. وضع فعلی افراد ملاک است. نخير! پیغمبر تا لحظه آخری که میخواست از دنیا برود، از فضايل علي ميگفت. آخرین جملات ايشان هم این بود که علي من را غسل دهد و تجهیز کند و جبرییل هم به او کمک میکند. نتیجه چه ميشود؟
آيا میدانید كه پیغمبر در جملات آخر چه گفت؟ فرمود: نمیشود کسی من را دوست داشته باشد و علی را دشمن داشته باشد. خدا معاویه و اطرافیانش را لعنت کند که علی را سبّ کردند. آيا شما پیغمبر را دوست دارید؟
تیر خلاص امام حسين به معاويه این بود. تمام این فضايل را گفت و آخر سر هم از قول پیغمبر گفت: نمیشود کسی من را دوست داشته باشد و علی را دشمن داشته باشد! در اينجا شخصي برگشت به پیغمبر گفت: چرا نمیشود؟ حضرت جواب داد: چون حبّ او حبّ من است، حبّ من حبّ به خدا است؛ بغض او بغض من است و بغض من بغض به خدا است. خیلی صريح و روشن بيان فرمود، یعنی تمام کارهاي معاویه و اطرافیانش نسبت به علی بر خلاف اسلام و فرمايشات پیغمبر بود. پس امام حسین هیچ پراکنده گویی نکرد، همه اينها را حساب شده و دقيق ردیف کرد.
در ضمن حرفهایم گفتم كه امام حسين در انتخاب افراد هم بهترین انتخاب را داشت، دویست نفر از صحابه و بیش از هشتصد نفر از تابعین را جمع كرد و با قسم از همه اینها اعتراف گرفت که اگر اينها را شنیدید بگویید، همه گفتند «نعم، دیگر چه میخواهی؟
۳. بهترین زمان برای ایراد خطبه
حالا به سراغ زمان میرویم. حضرت عجب زمانی را انتخاب کرد! آيا زمان عرفات يا زمان مشعر يا زمان اعمال مکه را انتخاب كرد؟! نه؛ حضرت منا را انتخاب كرد. یعنی جایی که انسانها اعمال عمره و حج را انجام دادند و بعد از توبه یک حالت تلطّف روحی پیدا کردهاند که از این به بعد دروغ نگویند.
اینهایی که مکه میروند، میروند که آنجا پاک و پاکیزه شوند و برگردند. قرار نیست وقتي كه به منا رسیده است و این همه زجر کشیده است تا پاک و پاکیزه شود، همه را با دروغ از بين ببرد. امام حسين دارد قسمشان میدهد، آيا میشود كه اینها بیایند دروغ بگویند؟ عجب زمانی را انتخاب کرده است. آقا شما نمیدانید، امام حسین غوغا کرده است. به نظر من ايشان نابغه بزرگ عالم وجود است، هیچ انسان شقی هم حاضر نیست در آن موقعیت دروغ بگوید. حضرت از همه اقرار گرفت.
۴. بهترین مکان برای ایراد خطبه
چهارم مسأله مکان است. اینجا کجا است؟ همه میدانند كه حج مواقفی دارد و آن عرفات و مشعر و منا هستند، هر کدام از اين مواقف و به خصوص منا برای خود شرافتي دارند. منا سرزمینی است که انسانها خودشان را ز تمام تعیّنات رها میکنند. مظاهری را پیش میکشند که آنها گویای این رها شدن است. رجم کردن شیطان در منا است، اتّصال به رحمان در منا است. قهرمان توحید، حضرت ابراهیم آنجا به مبدأ هستی اتصال پیدا کرد و در آنجا به او امر شد که علقهاش را از ماسویالله جدا کند. امام حسين خواست در چنین جایی حرفهايش را به آنها بگوید، اینجا که آمدید دیگر از این مسائل شیطانی و دنیوی و مادی دست بردارید.
منا جایی است که به ابراهیم خطاب شد، فرزندش اسماعیل را در راه خدا قرباني کند، دیگر مكاني بالاتر از این میخواهی که دست از تعینات برداري؟ در قرآن دارد: «يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري» به پسرش اسماعیل روي کرد و گفت: ای پسرم، من در خواب دیدم که دارم تو را ذبح میکنم، بگو من چه کار کنم؟ «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرين»[۱۳]، اسماعیل گفت همان كاري را بكن که خدا به تو گفته است، انشاءالله که من صبر میکنم. منا چنین سرزمینی است، هرکسی باید خودش را از تمام این مسائل دنيوي تهی کند.
تفاوت ابراهیم نبی(علیهالسلام) با حسینبنعلی(علیهماالسلام)
اما به شما بگویم كه تفاوت بین حضرت ابراهیم و حسین(علیهالسلام) از زمین تا آسمان است. ابراهیم در همین سرزمین منا به پسرش این حرفها را زد، حسین(علیهالسلام) هم آمده است در اینجا و میگوید اسلام دارد از بین میرود، بیایید از تعلّقات خودتان دست بردارید. راجع به ابراهیم دارد یک دفعه بعد از آن که «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبين»[۱۴]وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيم؛ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا»[۱۵] خطاب آمد كه اي ابراهیم خوابی که دیدی درست است، او را نکش. میدانی میخواهم چه بگویم؟ خیلی تفاوت است. هر دو تسلیم خدا شدند و ابراهیم پيشاني اسماعیل را روی خاک گذاشت، «
ذکر مصیبت حضرت علی اکبر(علیهالسلام)
امّا حسین با علی اکبر این کار را نکرد. من یک وقتی شعر این عارف را كه ميگويد:
«مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد»
به علی(علیهالسلام) و حضرت آدم تطبیق دادم، ولی امشب میخواهم مصداق دیگری برایتان بگویم. حضرت ابراهیم وعده کرد اما چه کسی عملی کرد؟ حسین عملی کرد.
«مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد»
روز عاشورا آمد، عرض کرد اجازه میدهی من به میدان بروم؟ میگویند: بدون تأمّل به او گفت: علی جان برو. این بیبیها از حرم بیرون ریختند، اطراف علی اکبر را گرفتند. «اجتمعت النساء حوله کالحلقه» حلقهوار دور علی را گرفتند. هر کدام مطلبی میگویند، علی نرو! ولی امام حسین او را ز بین این خانمها و بیبیها فرستاد. همین که علي اكبر به سوی میدان رفت، امام حسين سرش را بلند کرد و دستهایش را زیر محاسن شریفش گرفت و گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ» خدايا تو نسبت به این گروه گواهی بده، «فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ»[۱۶]نظر إليه نظر آيس منه»[۱۷] ولی بعد نگاه مأیوسانهای به علي اكبر کرد، یک خداحافظی عملی کرد، علی برو که دیگر تو را نمیبینم. شبیهترین خلق خدا به پیغمبر را فرستادم رفت. بعد مینویسند «
[۱]. امیدوارم كساني كه حرفهای من را منتشر میکنند، دنبال اين مآخذ بروند. من حتی به آنها گفتم که اين فضايل در کدام كتابها آمده است.
[۲]. منابع خاصّه: بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۵۵؛ امالی صدوق، ص۵۱۳؛ امالی طوسی، ص۳۰۶؛ تحفالعقول، ص۴۵۸ و…
منابع عامّه: سنن نسائی، ج۵، ص۴۶؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۳۰، سنن ترمذی، ج۱۲، ص۱۸۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۸۲؛ صحیح بخاری، ج۱۰، ص۱۴۲؛ صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۲۹؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۴۶۲ و…
[۳]. منابع خاصّه: بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۳۸؛ امالی طوسی، ص۵۶۱؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۰؛ کشف الغمّه، ج۱، ص۳۰۰ و…
منابع عامّه: کنزالعمال، ج۲، ص۴۱۷؛ سنن احمد، ج۷، ص۱۴۳
[۴]. منابع خاصّه: بحارالانوار، ج۳۱، ص۴۲۸؛ کتاب سلیم، ص۶۴۰
منابع عامّه: کنزالعمال، ج۷، ص۲۵۳؛ سنن نسائی، ج۸، ص۱۸۲؛ مسند احمد، ج۴، ص۲۹۸
[۵]. منابع خاصّه: بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۱؛ أمالی طوسی، ص۲۰۰؛ العمده، ص۲۰۱؛ کشف الغمّه، ج۱، ص۹۹
منابع عامّه: صحیح ابن حبّان، ج۱۱، ص۲۲۹؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۹۶۰
[۶]. منابع خاصّه: اصول کافی، ج۱، ص۶۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۳۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص ۳۴۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۹؛ تحف العقول، ص۱۹۳ و…
منبع عامّه: المستدرک علی الصحیحین، ۴۶۳۰
[۷]. منابع خاصّه: بحارالانوار، ج۲۸، ص۵۲؛ ارشادالقلوب، ج۲، ص۴۱۹؛ الخرائج، ج۱، ص۳۵۶ و…
منابع عامّه: کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۱۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ۴۶۱۴ و ۴۶۴۸؛
[۸]. منابع خاصّه: بحارالانوار، ج۴، ص ۱۹۸، مستدرک الوسائل، ج ۴، ص۳۳۶؛ امالی صدوق، ص۳۹؛ امالی طوسی، ۳۶۵؛ الخرائج، ج۳، ص۱۰۶۴ و…
منابع عامّه: کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۹؛ همان، ج۱۳، ص۱۴۳
[۹]. بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۸۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۸۰
[۱۰]. منابع خاصّه: اصول کافی، ج۲، ص۴۱۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۹۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰۴؛ مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۵۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۹ و…
منابع عامّه: کنزالعمال، ج۱، ص۱۸۱؛ مسند احمد، ج۲۳، ص۴۳۴؛ سنن دارمی، ج۱۰؛ ص۲۴۰
[۱۱]. منابع خاصّه: اصول کافی، ج۲، ص۲۳۸؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۷۵؛ امالی صدوق، ص۱۲۵؛ امالی طوسی، ص۵۴۵؛ خصال، ج۲، ص۵۵۳ و…
منابع عامّه: کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۲۳
[۱۲]. بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۸۵؛ كتاب سليم بن قيس، ص۷۹۰ الي ۷۹۴
[۱۳]. سوره الصافات، آيه ۱۰۲
[۱۴]. سوره الصافات، آيه ۱۰۳
[۱۵]. سوره الصافات، آيات ۱۰۴ و ۱۰۵
[۱۶]. بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۲
[۱۷] اللهوف، ص۱۱۲