شیطان بیرون و شیطان درون
معارف ما در آیات، روایات و دعاها است. هم آیات، هم روایات و هم ادعیه، دو عامل را برای مغرور شدن انسان مطرح میکنند. طبق معارف ما «دنیا و حیات دنیا» عامل غرور است. در این مجموعه یک عامل درونی و یک عامل بیرونی را مطرح میکنند. حالا من تحت عنوان شیطان درون و شیطانِ بیرون بحث را ارائه میدهم؛ چون میخواهم آیات را برایتان بخوانم. در سوره نساء دارد: «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»[۵] هر کس به جای خدا، شیطان را ولیّ خود بگیرد، خسارت آشکاری را متحمّل شده است. شیطان به آنها وعده میدهد و برایشان آرزو میپروراند؛ و البته که جز فریب، وعدهای نمیدهد. این آیه میگوید: وعده های شیطان فریبنده است، یعنی تو را به هدفت نمیرساند. کار شیطان، راه گم کردن است. در سوره اسراء میفرماید: «و ما یَعدهم الشیطان الا غُرورا» در این جمله کار شیطان را مطرح میکند.
در سوره حدید دارد: «غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور»[۶] در اینجا دو عامل را میآورد، هم امانیّ و آرزوهایِ بی پایه و کاذبِ درونی فریبت میدهد که مربوط به نفس است، «و غرَّکُم باللهِ الغرورُ» و هم غَرور بر وزن فَعول، که از نامهای شیطان است. شیطان فریبندگی زیادی دارد. لذا در قرآن از او تعبیر به غَرور میشود. در سوره لقمان میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»[۷] در سوره فاطر نیز دارد: «فَلاتَغُرَّنَّكُمُالْحَياةُالدُّنْياوَلايَغُرَّنَّكُمْبِاللَّهِالْغَرُور؛إِنَّالشَّيْطانَلَكُمْعَدُوٌّفَاتَّخِذُوهُعَدُوًّا»[۸]
اگر کسی خواست در ادعیه این مطلب را ببیند، بهترین کتاب برای مراجعه صحیفه سجادیه است. امام سجاد در دعای سیویکم صحیفهشان همین مطالب را دارند. در خطبه اوّل نهجالبلاغه هم این مطلب آمده است.[۹] بحث، بحثِ بسیار مفصلی است و من فقط برای اشاره یک جمله از نهجالبلاغه را میخوانم. وقتی جنگ نهروان تمام شد، علی(علیهالسلام) بین این چند هزار نهروانیها که کشته شده و روی زمین بودند، میرفت؛ چون کشتهشدگان از اصحاب علی(علیهالسلام) به تعداد انگشتان هم نرسید. حضرت نگاهی به اینها میکرد، آن انسان کامل، این جمله را فرمود: «لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ» میدانی چه کسی به اینها ضرر زد؟ کسی که اینها را فریب داد، به اینها ضرر زد. «فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟» پرسیدند چه کسی اینها را فریب داد؟ «فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ» یک، شیطان؛ «وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ»[۱۰] دو، نفس امّاره. حضرت به هر دو عامل بیرونی و عامل درونی اشاره کردند.
دوباره در جملات علی(علیه السلام) است که فرمود: «مَنِ اغتَرَّ بِنَفسِهِ أسلَمَتهُ إلَی المَعَاطِبِ»[۱۱] هر که به خود مغرور شود، خودش را تسلیم سرزنش ها کرده است. حضرت در اینجا غرور به نفس را مطرح میکند. در خطبه صدوسیوسه نهج البلاغهای که دست من بود، دارد: «لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ وَ تَاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ»[۱۲] شیطان ناپاک، شما را سرگردان نمود و گمراه کرد. شیطان را به خبیث و ناپاک، توصیف میکند. درون اینها نکات خیلی ظریفی خوابیده است، ولی من نمیخواهم وارد بحثهای مفصل شوم، فهرستوار اشاره میکنم و رد میشوم.
چگونه فریب میخوریم؟!
حالا چه میشود که انسان فریب میخورد؟ مهم این است که این را بفهمیم. مقدماتی را که تا الآن بیان کردیم، فهرستوار میگوییم و بعد نتیجهگیری میکنیم. خیلی هم روشن است.اوّل؛ همه انسان ها زیستِ دائمی و بهتر زیستن را میخواهند. منشأ هم خودخواهی و حبّ به بقا است. میخواهم از بین نروم، باشم و خوش باشم.دوم؛ انسان از نظر حدوث، در دامن مادّه است. من و شما میفهمیم که به دنیا آمدیم، زائیده دنیاییم و داریم میبینیم که زندگی دنیا دوام ندارد. این را میبینیم و شهود ماست. امام حسین و آیات قرآن همین مشاهدات ما را بیان میکند. این را کنار آن خواسته درونی بگذار، میبینی که قابل جمع نیست ولی چون این جلوات مادیّت جذبه دارد و با تمایلات درونی و حیوانی من نیز همسو است، لذا من مجذوبش میشوم. مطلب خیلی واضح است و هیچ پیچشی ندارد.
اشتباه، سرآغاز فریب خوردگی
همانطور که میبینیم دنیا دوام ندارد و خوشیهایش ناخالص است و این یک امر وجدانی واقعی است که شهود میکنیم، این هم همانطور است و نمیتوانیم انکار کنیم که حدوث ما در بستر مادّه بوده و ادامهاش نیز در همین بستر است. از آنجا که مادّه این همه برای من جلوه دارد و این جلوهها با تمایلات درونی من همسو است، لذا من مجذوبش میشوم. چرا مجذوبشنشوم؟کسانیکهمغرورمیشوند، دلیل دارند. نعوذباللهخیالنکنید که میخواهمازمغرورینحمایتکنم! نه؛بحثم را میخواهم جلو ببرم.
دربابغروریک بحثمهم مطرحاستکهاینهموجدانیاست.غرور، مغرورشدن و فریبخوردندرونش مسأله اشتباه خوابیدهاست؛ اشتباه در انتخاب. همیشهغروردر جاییاتفاق میافتد که انسان برسردوراهیقرار میگیرد. قبلاًبه آن اشارهکردیمکه«اینرهکهتومیرویبه ترکستان است» تحققغروربر سر دو راهی و اشتباه کردن است. هرگاه انسان بر سردوراهیقرار میگیرد و میخواهد راهی را با نیروی اختیار خود انتخاب کند،[۱۳] باید راهها را بسنجد و ببیند با کدام راه به مقصد میرسد.
خداوند راه درست را نشان داده است
اینطور نیست که خداوند راه درست را برای من مشخص نکرده باشد. یک راه، آن راهی است که هم عقل ـکه حجّت درونی من استـ به من میگوید درست است و هم وحی میگوید که حجت بیرونی است و خالق من است. یک راه دیگری هم هست که از طرفی هم هواهای نفسانی من مجذوب آن شده است. حال چه باید کرد؟! من متحیّر شدم و نمیدانم کدام را باید انتخاب کنم! از این طرف انبیا و اوّلیا آمدهاند و به من میگویند: نگاه کن این دنیا نه برایت جاودانگی میآورد و نه خوشی دائمی! هیچکدام را در بر ندارد؛ خودت هم داری میبینی. از آن طرف هم وعده آخرت است که من آن را ندیدهام امّا این نامشهود، چیزی است که عقلم آن را پذیرفته و نمیتوانم انکارش کنم.
نیاز حقیقی، پاسخ واقعی دارد
خداوند گفته است: این نیاز و گرایشی را درون تو گذاشتم و تو طالب جاودانگی خوشی دائم هستی، همهاش را برای تو خلق کردهام و قول میدهم که آن را به تو میدهم. من هم کسی نیستم که از وعده خودم تخلف کنم. «اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقُّ» حالا ای مردم فریب دنیا را نخورید! چقدر زیبا است! میفرماید: «یا اَیُّها الناس اِنَّ وَعدَ اللِه حقٌّ » ای بر سر دوراهی متحیّر ماندهها! تخلف نکنید! این چیزی را که میخواهید به شما میدهم. یک وقت فریب شیطان را نخورید! هدف گیریتان درست بود هدفی را هم که خواستید من برایت درست کردهام، لذا به حرف آن کسی که در گوشتان میخواند: راه از این طرف است، گوش ندهید! او دارد شما را گول میزند. عجیب این است هم فریبکار بودن او را میگوید و هم نمونههای فریب خوردگان را میگوید تا با چشم خودت ببینی. آیا این حرفها برای ما نیست؟! آیا این مطالب در معارف ما نیست؟!
فریب خوردگانی از حیوان بدتر!
واقعاً میشود گفت بعضیها از چهارپا هم بدتر بودند. چون اگر به یک بزغاله علف نشان بدهی، دنبالت میدود؛ حیوان است دیگر! حالا حیوان یک وقت دنبال کسی میدود و او هم کمی علف به آن حیوان میدهد تا قدری بخورد و دنبالش برود، یک وقت علف را فقط به او نشان میدهند و به دنبال خود میکشد. بعضی افراد از این هم بدتر هستند، نه علف را میدهند که بخورد و نه چیزی نشانش میدهند؛ فقط لفظش را میگویند، او هم دنبال آنها راه میافتد. در گوشش میگویند: علف علف! او هم دنبالش میدود. حیوان اینطور نیست و تا نبیند دنبال کسی راه نمیافتد. عمر سعد از آنها است که «وعده حکومت» را به او دادند.
روی سخن با دینداران است
مسأله این است. یعنی بعضی از فریبخوردگان دنیا آنقدر سست عنصر هستند که با دیدن و شهود این مسائل و این واقعیتها باز هم دنبال دنیا میروند. بحث ما راجع به کسی که میگوید: من به مبدا و معاد اعتقادی ندارم نیست. ما بحثمان درباره دو سپاه رو به روی هم است که هر دو میگویند: ما به مبداء و معاد معتقدیم. در اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ خیلی روشن است و آن مسأَله سوءاستفاده از نیروی انتخاب و اختیار است. «و ما یَعِدُهُم الشَیطانُ الّا غُروراً»[۱۴] آیات و روایات ما دقیق و حساب شده است. اینها ذهنی و فرضی نیست، واقعیتگرایی است. حضرت هیچ کدام از خواستههای درونی انسان را انکار نمیکند و میگوید: هدف گیریات درست است امّا راه گم کردهای. سر دو راهی قرار گرفتهای و راه گم کردهای. اگر دنیا را انتخاب کنی بدتر از حیوان عمل میکنی. نمیشود گفت که چنین کسی انسان است. چرا این ودیعه الهیّه عقلانیهای را که به تو دادم به کار نبستی و راه درست را انتخاب نکردی؟! حیف این گوهر گرانبهایی که به تو دادم! تو قابلیت نداشتی و از آن استفاده نکردی!
ذکر مصیبت ورود آلالله به شام
من سراغ توسّلم بروم. در تاریخ دارد از زین العابدین(علیهالسلام) سوال شد: به شما کجا سخت گذشت؟ حضرت مکرّر فرمودهاند: «الشّام الشّام الشّام» چون بروز و ظهور این حیوانیّت در شام به اوج خود رسید. در کربلا بحث جنگیدن و کشتن بود امّا بحث شام این نبود. مساله بحث دیگری بود و واقعاً نمیشود اسم اینها را انسان گذاشت؛ حیوانها در روز قیامت به ما اعتراض میکنند که چرا به ما جسارت کردید و ما را با آنها یکی دانستید؟! حق هم با آنها است، چون حیوانها این کارها را نمیکردند.
سهل بن سعد است میگوید از بیتُ المقَّدس بیرون آمدم و به شهری رسیدم که دیدم جویهای جاری دارد و خیلی سر سبز است. وارد شهر شدم و دیدیم بساطی به راه است، گویا جشن گرفتهاند و پای کوبی میکنند؛ غوغایی به پا شده بود. هر چه فکر کردم چه شده است نفهمیدم، دیدم چند نفر دور هم جمع شدهاند و دارند با هم صحبت میکنند. جلو رفتم و به آنها گفتم: آیا شما عیدی دارید که من آن عید را نمیشناسم؟! یک نگاهی به من کردند و گفتند: «يَا شَيْخُ نَرَاكَ أَعْرَابِيّاً» تو مثل اینکه بیابانگرد هستی! من گفتم: نه «أَنَا سَهْلُ بْنُ سَعْدٍ قَدْ رَأَيْتُ مُحَمَّداً» من پیغمبر اکرم را دیدهام و از اصحاب پیغمبر هستم. گفتند: « يَا سَهْلُ مَا أَعْجَبَكَ السَّمَاءُ لَا تَمْطُرُ دَماً وَ الْأَرْضُ لَا تَنْخَسِفُ بِأَهْلِهَا
قَالَتْ يَا سَعْدُ قُلْ لِصَاحِبِ هَذَا الرَّأْسِ أَنْ يُقَدِّمَ الرَّأْسَ أَمَامَنَا حَتَّى يَشْتَغِلَ النَّاسُ بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ وَ لَا يَنْظُرُوا إِلَى حَرَمِ رَسُولِ اللَّه» ای سعد! آیا در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمیبارد و زمین اهلش را فرو نمیبرد؟ گفتم: «وَ لِمَ ذَاكَ؟» چرا؟ « قَالُوا هَذَا رَأْسُ الْحُسَيْنِ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ يُهْدَى مِنْ أَرْضِ الْعِرَاقِ» این سر حسین است که دارد از عراق میآید. این بساط برای این است که دارند سر حسین را از عراق میآورند. جشن برای این است. گفتم: « وَا عَجَبَاهْ! يُهْدَى رَأْسُ الْحُسَيْنِ وَ النَّاسُ يَفْرَحُونَ؟!» سوال کردم از کدام دروازه میآورند؟ «فَأَشَارُوا إِلَى بَابٍ يُقَالُ لَهُ بَابُ سَاعَاتٍ» به من گفتند از دروازه ساعات!
به آنجا رفتم. یک وقت چشمم به نیزه دارها افتاد. اوّلین نیزهداری که آمد، سری بر نیزه داشت که شبیهترین افراد به پیغمبر اکرم بود. بعد دیدم بیبیهایی هم هستند که سوار بر مرکبهای بیجهاز شدهاند. جلو رفتم. اوّلین بیبی را دیدم، سلام کردم. عرض کردم: «مَن اَنتِ؟» خانم شما که هستید؟ گفت: «أنا سُكَيْنَةُ بِنْتُ الْحُسَيْنِ» من سکینه دختر حسین هستم. من گفتم: «أَ لَكِ حَاجَةٌ إِلَيَّ فَأَنَا سَهْلُ بْنُ سَعْدٍ مِمَّنْ رَأَى جَدَّكِ وَ سَمِعْتُ حَدِيثَهُ»[۱۵] من سهل بن سعدم. من از اصحاب جد تو هستم. آیا کاری میخواهی برایت انجام دهم؟ چه کاری از دستم ساخته است؟ گفت: سعد برو به این نیزهدار بگو جلوتر بروند تا مردم اینقدر به چهرههای ما نگاه نکنند…
________________________________
۱. سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۱
[۲]. سور ه مبارکه فرقان، آیه ۱۵
[۳]. سوره مبارکه رعد، آیه ۳۵
[۴]. غررالحكم، ص ۳۱۱
[۵]. سوره مبارکه نساء، آیات ۱۱۹ و ۱۲۰
[۶]. سوره مبارکه حدید، آیه ۱۴
[۷]. سوره مبارکه لقمان، آیه ۳۳
[۸]. سوره مبارکه فاطر، آیات ۵ و ۶
[۹]. اما چون من میخواهم بحثم را در ربطِ با فرمایش امام حسین(علیهالسلام) جلو ببرم، به آنها نمیپردازم.
[۱۰]. نهجالبلاغه، ص ۵۳۲
[۱۱]. غررالحکم، ص ۴۳۸
[۱۲]. نهجالبلاغه، ص ۱۹۲
[۱۳]. که انتخاب از مواهب الهّیه است و در ضمیر همه ما هست.
این که گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای صنم
[۱۴]. سوره مبارکه نساء، آیه ۱۲۰
[۱۵]. بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۱۲۷