عامل اصلی غرور
بعد حضرت این جملات را فرمود: «عباد الله اتقوا الله و کونوا من الدنیا علی حذر فإن الدنیا لو بقیت علی احد او بقی علیها احد لکانت الانبیاءُ احق بالبقاء و اوّلی بالرداء و رضا بالقضاء غیر أن الله ما خلق الدنیا للفناء فجدیدها وال و نعیمها مضمحل سرورها مکفهر و المنزلُ طلعه و الدارُ طلعه فتزودّوا فإن خیر زاد التقوی و اتقوا الله لعلکم تفلحون، ایها الناس! ان الله تعالی خلق الدنیا فجعلها دار فناء و زوال متصرفه و اهلها حالاً بعدها فالمغرور من غرته و الشقی من فَتَنَتهُ و لا تغرّنکم هذه الدنیا فانها تقطع رجاء من رکَن الیها و تخیب طمع من طمع فیها». من این جملات را کامل خواندم چون یک ماهیت و حقیقتی را در ربط با غرور بیان میکند؛ لذا تا حدی که امکان دارد برایتان ترجمه میکنم. حضرت شروع کرد به سخنرانی و فرمود: بندگان خدا از خدا بترسید، دین داشته باشید، از دنیا هم در حذر باشید، اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یک فرد برای همیشه در دنیا بماند، پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خوشنودی آنان بهتر بود و این حکم نیز خوشایندتر بود، ولی هرگز چنین نیست. حضرت در اینجا دو تا چیز را مطرح میکند یکی اینکه دنیا به یک نفر داده نمیشود، دیگر اینکه دنیا برای همیشه نیست. چرا؟ چون خداوند دنیا را برای فانی شدن آفرید، تازههایش کهنه، نعمتهایش زایل و سرور و شادیاش به غم و اندوه مبدّل خواهد گردید. به اصطلاح ما، دون منزلی است، منزل پستی است و خانه موقتی است، پس برای آخرت خود توشهای برگیرید؛ بهترین توشه آخرت تقوا و بیم از خدا است.
همسویی زیارت اربعین و خطبه امام حسین
بعد حضرت فرمود: ای مردم! خداوند دنیا را محل فنا و زوال قرار داد که اهل خویش را تغییر میدهد و وضعشان را دگرگون میسازد. مغرور و فریب خورده کسی است که فریب دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که شیفته دنیا گردد. این دنیا شما را نفریبد، چون هر کس به آن تکیه کند، ناامیدش سازد و هر کس بر او طمع کند به یأس و ناامیدیاش کشاند.
من بحث را از اینجا شروع میکنم. شما دیدید چند چیز بود که حتی در زیارت اربعین هم، امام صادق علیهالسلام روی آن تکیه کرد. فرمود: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا»[۳] در زیارت اربعین هم، امام صادق علیهالسلام همین عامل غرور را مطرح میکند.[۴]
معنای غرور
اصلاً غرور چیست؟ غرور یعنی چه؟ آخرین جلسه در جلسه دوازدهم ایام عاشورا بود، در آنجا تعریفی را که علمای اخلاق از غرور کرده بودند، گذرا نقل کردم و رد شدم. حالا میخواهم فرمایشات امامحسین علیهالسلام را باز کنم. علمای اخلاق میگویند غرور: «سکون النفس اذا ما یُوافقُ الهوی» آرامش روحی که انسان بر اثر رسیدن به خواستههای نفسانیاش پیدا میکند غرور است. پول میخواستم به آن رسیدم، احساس آرامشی که کردم، این همان غرور است. یعنی انسان آنگاه که به خواستههای نفسانیاش رسید، آنجا آرامش که پیدا میکند، اسم این سکون و آرامش را غرور میگذارند. این در اصطلاح علمای اخلاق است. مباحث مربوط به غرور، بیش از بیست مبحث و موضوع مختلف است که حالا من نمیخواهم وارد شوم، فقط میخواهم وارد مبحث عوامل غرور شوم. به تعبیر من، غرور یک مثلث است. یک شخص فریب خورده داریم، یک چیز فریب دهنده داریم و بعد هم فریب. فریب خورده انسان است، امّا فریب دهنده لازم نیست انسان باشد، فریب دهنده هر چه میتواند باشد و ضلع سوم، فریب است. در هر غرور، این سه تا وجود دارد. در لغت هم که شما بروید، میبینید که «غرَّ یغُرُّ» متعدی است و همین را میرساند. غَرَّه یعنی او فریبش داد.
غرور به انسان آرامش کاذب میدهد
وقتی به معارفمان مراجعه میکنیم، در قرآن و روایات وارد شده، به مسأله عاملی که انسان را فریب میدهد اشاره شده است. این هم که گفته میشود «فریب» جهتش این است که برای انسان آرامش میآورد، ولی آرامشش حقیقی نیست، کاذب است. این مهم است. اشتباه کاری شده است. مثل این که آدم در یک شب تاریک ظلمانی دنبال پول بگردد، کسی هم چیزی مثل اسکناس از نظر شکل و حجم درست کند و بعد یک بسته بزرگ به دستش بدهد و بگوید بگیر اینها همهاش چند صد هزاری است، چند صد میلیونی است؛ آن فرد چهقدر خوشحال میشود؟ چه آرامشی پیدا میکند؟ ولی وقتی روز میشود و بسته را باز میکند، میبیند که یک مشت کاغذ است، پول نیست. این یعنی فریب. غرور که میگویند آرامش روحی موافق با هواهای نفسانی است، این است. بر اثر رسیدن به آنچه که موافق هوای نفس است، غرور ایجاد میشود. امّا آیا این حقیقت دارد؟ حالا میرسم چون در گذشته گفتم منشأ غرور، جهل است؛ آن هم جهل مرکب.
عوامل غرور؛ دنیا و زندگی دنیا
در معارف ما، دو عامل در باب غرور مطرح شده است. آیات قرآن متعدد است، یکی همین آیه که من اوّل بحثم گفتم «الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»[۵] زندگی دنیایی اینها را فریب داده است. آیات دیگر هم داریم «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ»[۶] این آیه در سوره آل عمران است. آیات متعددی داریم که از حیات دنیا به عنوان عامل غرور تعبیر میکند. ما در روایاتمان زیاد داریم که خود دنیا را به عنوان منشاء غرور مطرح میکند. روایت از علی(علیهالسلام) «من اغترَّ بالدنیا اغترَّ بالمنی»[۷] خود دنیا را میآورد یا در خطبه صد و هفتاد و هفت میفرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا»[۸] ای مردم دنیا آرزومندان خویش را فریب میدهد. اینجا هم عامل را دنیا معرفی میکند. در خطاب به کسی که دنیا را ذم کرد، میفرماید: «أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا»[۹] باز خود دنیا است. در آن سخن معروف که از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) منقول است که «يَادُنْيَا يَادُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي! أَ بِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ؟ لَاحَانَ حِينُكِ! هَيْهَاتَ! غُرِّي غَيْرِي! لَاحَاجَةَ لِيفِيكِ قَدْطَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً»[۱۰] همهاش دنیا است. امام حسین هم، در خطبهاش دنیا را مطرح میکند. در اینجا میفرماید: «ایها الناس! ان الله تعالی خلق الدنیا فجعلها دار فنا و زوال المتصرفه باهلها حالاً بعد حال فالمغرور من غرّته و الشقی من فَتَنَتهُ فلا تغُرَّنکم هذه الدنیا» خیلی صریح میگوید. در زیارت اربعین هم که از امام صادق(علیهالسلام) بود، میفرماید: «وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا»
تفاوت دنیا و حیات دنیا
آیا بین حیات دنیا با خود دنیا فرق است که در آیات، حیات دنیا بود و در روایات خود دنیا مطرح شده است؟ این حرفهایم را کسانی که اهلش هستند دقت کنند. میخواهم موقعیت را کمی برایتان ترسیم کنم. روز عاشورا دو لشکر رو به روی هم ایستادند، حضرت دارد اوّلین سخنرانی را میکند. وقتی شروع میکند صحبت کردن، روی هر دو عامل غرور دست میگذارد. یک؛ میگوید اگر تمام دنیا را به یک نفر بدهند، دو؛ اگر یک نفر در دنیا بخواهد باقی بماند، به اصطلاح طول عمر. این حیات است، آن خود دنیا است، هر دو تا را پیش میکشد. بدان که اینها هیچ کدام، نه دنیا به دست یک نفر باقی میماند، نه حیات دنیاتا ابد میماند.
بعد میفرماید: «عباد الله اتقوا الله و کونوا من الدنیا علی حذر فإن الدنیا لو بقیت علی احد او بقی علیها احد لکانت الانبیاءُ احق بالبقی» یعنی بالأخره این دنیا تمام شدنی است. هر دو امام حسین را به کار میگیرد، هم خود دنیا را و هم حیات دنیا را. میگوید: اگر بنا بود اینگونه باشد، همه دنیا را به کسی دهند یا یک کسی بماند، بالأخره دنیا تمام شدنی است؛ انبیا سزاوارتر بودند که همه دنیا را به آنها بدهند و تا آخر در دنیا بمانند، ولی آخر دارد و به پایان میرسد.
همیشه بودن و سرخوش بودن
همه اینها مقدمه چینی است تا آنجا که فرمود: «فالمغرور من غرت ایها الناس» قضیه چیست؟ انسان میخواهد همیشه باشد و زنده بماند و دیگر اینکه همیشه خوش باشد، دو چیز را میخواهد. هم از فنا میترسد و هم از ناخوشی گریزان است. این حرف بدی نیست، چیز خوبی است، خدا در نهاد ما گذاشته است، کسی را به خاطر این حرفها سرزنش نمیکنیم! پس قضیه چیست؟ حقیقت این است که کسی که دنبال دنیا برود راه گم کرده است. مثل همان کسی که در شب تاریک، کاغذها را در دست تو گذاشت و تو خیال کردی اسکناس است. یک مشت آهنپاره ریختند تو خیال کردی طلا و جواهرات است بعد چشم باز کردی دیدی اشتباه میکردی، کسی هم که به دنبال دنیا برود و فریب دنیا را بخورد، بداند که بیجا دلش خوش است. امام حسین هم دست روی همین نکته گذاشته است و دارد غرور را دقیق معنا میکند، هر دو تایش در عبارت امام بود. هم بودِ همیشگی را گفت، هم دنیا را که وقتی پول گیرت آمد، خیال میکنی تمام مشکلاتت حل است، تمام تلخیها مبدل به شیرینی میشود، امّا اشتباه میکنی. مهم اینجا است که انشاءالله بعد وارد بحثم میشوم.
ذکر مصیبت ورود اهل بیت به کربلا در اربعین حسینی
میخواهم در توسلم بروم. التماس دعا! ما در تاریخ داریم، خوب هم نقل شده است، بزرگان ما هم نقل کردند که خاندان حسین علیهالسلام آمدهاند به کربلا، امّا اربعین اوّل بوده یا دوم بوده نمیدانم؟ ولی این نقل شده است که آمدند و همان قضایایی که بزرگان ما راجع به صحنه کربلا و حوادث نقل کردند رخ داده است، امّا کیفیت وصول اهل بیت به کربلا مهم است. اینها که از این سفر آمدند با چه حالی آمدند؟ بحث در این است. معلوم است دیگر خاطره، خاطرهای نبود که آدم بتواند فراموش کند. جای جای این زمین، برای اینها خاطره بود. به تعبیر ما وجب به وجب اینجا خاطره دارند. این مهم بود. هر گامی به اینجا نزدیک میشدند تمام این خاطرهها به ذهنشان هجوم میآورد. در این شبههای نیست، ما هم بودیم همین بود. نسبت به علاقهمندی آدم یکسری خاطرات زودتر به ذهنش میآید، یعنی آن صحنههای بسیار شدید، اینها زودتر به ذهنش میآید. من چند جمله بیشتر راجع به زینب سلاماللهعلیها نمیگویم. در مقتل اینجور دیدم «لما وصلت قبر اخیه الحسین علیهالسلام» زینب سلاماللهعلیها وقتی به مزار حسین علیهالسلام رسید، بالای مرکب بوده است، چون مینویسد «رمی بنفسها علی ظهر الناقه»، یعنی خودش را از بالای مرکب روی زمین انداخت «و هی تصرُخ صُراخاً عالیا» یعنی زینب چنان ناله میزد، با صدای بلند ناله میکشید «فشقَّت جَیبَها» دست برد گریبانش را چاک زد. «و نادت وا حسیناه وا حبیب رسول الله یابن مکةَ و منا» شروع کرد این جملات را گفتن، در مقتل نوشته زینب روی قبر حسین علیهالسلام غش کرد.
________________________________________
۱. سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۱
۲. بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵
۳. بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۳۳۱
[۴]. میخواستم بگویم مسأله غرور، مسأله مهمی است، البته من نمیرسم بحث کنم. حدود بیستوپنج، بیستوشش سال پیش، همین ایام عاشورا بیست، سی جلسه بحث کردم، ولی الآن فقط میخواهم روی قسمتهایی که مربوط به فرمایشات امام حسین علیهالسلام است، تکیه کنم.
۴. سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۱
۵. سوره مبارکه آلعمران، آیه ۱۸۵
۶. غررالحكم، ص ۱۳۶
۷. نهج البلاغة، ص۲۵۶
۸. نهج البلاغة، ص ۴۹۲
۹. نهج البلاغة، ص ۴۸۰