خدا آنها را نکوهش میکند که چرا اینهایی که به عنوان چهرههای مذهبی در جامعه هستند، در مقابل فساد و منکرات اينها نميایستند و نهی از منكر نمیکنند. تعلیل را دقت کنید «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا» خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع كرده است و آن را واجب كرده است براي اينكه میداند اگر به فرائضی که در دین مقدس اسلام وارد شده است عمل شود، احکام الهي به پا داشته میشود، یعنی مردم معروف را انجام میدهند و از منکر پرهیز میکنند، همه اینها در صورتی است که امر به معروف و نهی از منکر انجام شود. «وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَام»[۱] اگر این کار انجام شود، موجب میشود که مردم به اسلام دعوت شوند.
امام حسین «دردِ دین» داشت!
پس درد امام حسين درد دین است، درد اسلام است، نه درد حکومت. امام دنبال حکومت نبود. او میدانست كه بنی امیه میخواهند براندازی کنند، اما نه براندازی حكومت، بلكه قصدشان براندازی دین و آیین اسلام بود. آنها لاابالی گری را در جامعه ترویج میکردند، چون این كارشان موجب براندازي دين میشود و امر به معروف و نهی از منکر جلوی این براندازي را میگیرد، یعنی نمیگذارد چنین چیزی در جامعه وارد شود.
گفتیم:[۲] امام حسین در وصیتنامهاش كه به برادرش محمدبنحنفیه نوشت و در مدینه به او داد، فرمود: من دارم برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر میروم، قيام من برای ریاست و اینها نیست.[۳] در خطبهای هم که حضرت خواندند، فرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُنْتَهَى عَنْه»[۴] اینها مربوط به بحثهایی است که من قبلاً کردم.
اسلام و کفر از اعمال بیرونی جامعه فهمیده میشود
در اينجا نکتهای را تذکّر میدهم که قبلاً به آن اشاره کردهام و الآن هم چون مربوط به بحثم هست، باید بگویم. منظور از «دین» که ما میگوییم، مجموعهای از اعمال درونی و بیرونی است. اما در مورد اعمال درونی، معلوم نمیشود كه در ذهن شما چه میگذرد يا به چه چیزی اعتقاد دارید. من در دل شما نیستم و اینها را نمیفهمم، شما هم، اعمال دروني من را نمیدانید، نه من درونيات شما را میبینم و نه شما درونيات من را ميبينيد. پس ما از کجا میتوانیم دین یک شخص یا جامعه را کشف کنیم؟ راه شناسایی دین و آیین شخص و جامعه چیست؟ اعمال بیرونی است نه درونی. این که چه کارهایی را انجام میدهد و چه کارهایی را ترک میکند، از اینجا ميتوان فهمید که شخص يا جامعه چه دینی دارد.
در اینجا امام حسین میگوید: اگر امر به معروف و نهی از منکر اقامه شود، اینجا است که اسلام در جامعه درست پیاده شده است، چون ما كه از اعمال درونی افراد چیزی نمیفهمیم. نه میفهمیم مسلمان است و نه ميفهميم كه کافر است، اسلام و كفر جامعه را هم از اعمال بیرونی میفهمیم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به کارهای بیرونی است.
مؤمن ی دین کیست؟
از پیغمبر اكرم دارد كه فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِيفَ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ» خدا آن مؤمن ضعیف النفسی را که دین ندارد، مبغوض میدارد. چه مؤمنی است که دین ندارد؟ «فَقِيلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ» سؤال کردند چه طور شد؟ مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ «قَالَ الَّذِي لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»[۵] كسي كه نهی از منکر نمیکند. این سخن پیغمبر، این نکته را مطرح میکند كه ما به وسیله کارهای بیروني افراد میفهمیم كه چه كسي دين دارد و چه کسی ندارد. ممکن است كسي از نظر درونی به کار خلاف و حرام اعتقاد نداشته باشد و خودش هم انجام ندهد، ولی از نظر بیرونی وقتي دیگران آن كار را میکنند، بی تفاوت از كنار آن میگذرد. پيامبر ميفرمايد: این شخص دین ندارد، مؤمن ضعیفی است که دین ندارد. مؤمن است چون درونش واقعاً اعتقاد دارد، اما دین ندارد چون از نظر ظاهر مُبرِزي ندارد که گویا باشد چه دین و آیینی دارد.
چهرهای دیگر از امربهمعروفونهيازمنكر در روايات عامه
در اینجا من نكتهاي را عرض کنم كه جلسه گذشته اشاره کردهام و حالا هم اشاره ميكنم. کسانی که آمدند آن روایات مجعول را در جامعه اسلامی از پیغمبر اکرم پخش کردند که با امرایتان مقابله نکنید، حتي اگر از آنها منکر و کبائر هم ديديد، او را اطاعت كنيد، همان افراد از دستشان در رفته است و رواياتي را در باب امر به معروف و نهي از منكر نقل كردهاند. من چون اسم یکی از آن كتب را بردم، اين روايت را هم از همان كتاب ميگويم. در کنز العمال دارد، دیگران هم دارند، اما چون آن روايت جعلي را از اين نقل کردم، اينجا هم از خود آن نقل میکنم، دارد كه پیغمبر اکرم فرمود: «قال لا ینبغی لنفس مؤمنه تری من یعص الله فلا تنکر علیه»[۶] برای هیچ نفس مؤمنی سزاوار نیست كه ببیند کسی دارد معصیت خدا را میکند، ولی او نهي از منكر نکند. شما که گفتید: جایز نیست عليه رهبر فاسد قيام كرد! ميگفتيد: هر کاری که او میکند، باید اطاعتش کنید! پس این روايت دیگر چیست؟ آن روايات چه بود كه نقل کردید و این امر به معروف و نهی از منکر چیست كه نقل میکنید؟
امر به معروف و نهی از منکر حاکمان ظالم، بالاترین جهاد
باز از پیغمبر اکرم دارد كه فرمودند: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر»[۷] با فضیلت ترین جهاد، سخن عادلانه گفتن نزد پیشوای ستمگر است. حضرت در اینجا بحث را بسيار زيبا به صورت قالبي مطرح کرد. امام، يعني كسی که زمام امور مسلمین را در دست گرفته است. شما که گفتيد: کسی حق ندارد به امیر چیزی بگوید، اما اینجا ميگوييد: پیغمبر فرمود: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر»؟
روایتی را از پیغمبر اکرم نقل میکنند که در صحاح هست، به نظرم ابیعمامه است که نقل میکند، میگوید: «عرض لرسول الله رجلٌ عند الجمره الاولی فقال یا رسول الله ای الجهاد افضل؟» وقتي كه پیغمبر اکرم به حج رفته بود، در رمی جمره اولی، حضرت داشت رمی جمره میکرد كه شخصي سؤال کرد: کدام جهاد در بین جهادها فضیلتش از همه بالاتر است؟ «فسکت!» آقا جوابش را نفرمود «فلما رمی جمره الثانیه» جمره اولی تمام شد و سراغ جمره دوم رفتند. آنجا شروع کردند رمی کردند كه «سأله: ای الجهاد افضل؟» باز جلو آمد و همان سؤال را كرد، «فسکت!» حضرت جوابش را نداد و سکوت کرد. «فلما رمی جمره العقبه»، دارد جمره عقبه را هم كه انجام دادند «وضع رجله لیرکبه» حضرت پایش را در رکاب گذاشت که سوار شود و برود، چون حضرت روی زمین ایستاده بود اما مرکبش همراهش بود، «قال: این سائل» کسی که از من آن سؤال را کرد کجا است؟ «قال: انا یا رسول الله» من اینجا در خدمتتان هستم «قال: کلمه حق تقال عند زی سلطان جائر»[۸] حضرت فرمودند: بهترين جهادها، کلمه حقی است كه نزد كسي بگويي كه سلطه بر ابدان پیدا کرده است و سزاوار آن نیست. این عجیب است که اینها را هم خودشان نقل میکنند.
روایتی عجیب از راویان احادیث جعلی!
کنز العمال روايتي را از پیغمبر اکرم نقل میکند که آن را میخوانم، خواندنی هم هست. من یادم نیست در گذشته به این برخورد کرده باشم، همین اخیراً به اين روايت برخورد کردم. همانهایی که آن روايات جعلي را نقل کردند و من هم برایتان خواندم كه اگر کسی امارت مسلمین را در دست گرفته است- خلافت یا امامت؛ هرچه ميخواهيد تعبیر کنید! ما در الفاظ دعوا نداریم- هر کاری کرد تا وقتي که نماز میخواند،[۹] گناهش برای خودش است و ثواب تو هم برای خودت است، به او کاری نداشته باشید! همین افرادي كه میگویند: حق هیچ تعرّضي نسبت به امير، خليفه يا امام نداريد، به بحث امر به معروف و نهی از منکر كه ميرسند، مجبور هستند که این اخبار را هم نقل کنند؛ نمیتوانند روايات را اسقاط کنند، چون اين روايات در سطح جامعه پر بوده است. به خاطر آیات و رواياتي که در اين زمينه آمده است، مجبور میشوند بگویند.
روايتي در کنز العمال از پیغمبر اکرم نقل شده که خیلی عجیب است و من اين روایت را ندیده بودم و تازه ديدم. دارد كه پيامبر فرمود: «لتأمرن بالمعروف ولتنهون عن المنكر» امر به معروف و نهی از منکر کنيد «أو ليبعثن الله عليكم العجم» اگر خودتان اين كار را نکردید، خدا عدهاي از عجم را عليه شما مبعوث میکند، «فليضربن رقابكم، وليكونن أشداء لا يفرون»[۱۰] آنها كه سر کار میآیند گردنهایتان را میزنند و راه فرار هم ندارید. بدانید، خدا نمینشیند تماشا کند كه شما دینش را به ملعبه و بازیچه بگیرید. خودشان اين را نقل میکنند.
بخش دوم خطبه، تماماً خطاب به عموم مردم
ما خیلی روایت در اين مورد داریم، ولی چون بحث، بحث مفصلی است فقط اشاره میکنم. مطلبی را که میخواستم عرض کنم آن چيزي بود كه امام حسین در بخش دوم خطبه برای مردم مطرح میفرماید: «أیّها النّاس» و من به خاطر همين، این بخش را از بخش سوم جدا کردم.[۱۱] اين بخش خطاب به مردم است که ای مردم حواستان را جمع کنید، به احبار و بزرگان امّت تذكر دهيد.
«مردم» باید «علما» را امر به معروف و نهی از منکر کنند!
حضرت در اینجا «مردم» را پیش میکشد. اينجا بحث كساني نيست که در جامعه وجاهت دینی داشتند و وظیفهشان حمایت از دین بود، ولي به خاطر تطمیع یا تهدید به اين وظيفه عمل نکردند. اينجا بحث در مورد علمايي نيست كه چون ترسیده اند یا به آنها پول دادهاند و نان خور آنها هستند يا وعاظ السلاطین و مزدور هستند و پول میگیرند تا تعریف کنند، نيست. معاویه تمام این کارها را کرده بود و همه را در ارتباط با معاویه نقل کردم. در اينجا امام حسین میگوید: اي مردم شما خیال نکنید تکلیف از شما ساقط است، اگر اینها به وظیفهشان عمل نمیکنند، تکلیف از شما ساقط نیست، شما باید اینها را امر به معروف و نهی از منکر کنید. نکته اساسی اینجا است. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در قوالب گوناگون و تحت عنوان «نصیحۀ لائمه المسلمین» خیرخواهی کردن برای ائمه مسلمین، این مسأله را مطرح میکند.
دینداری ظاهری روش بنی امیه است!
اصلاً ما دستور داریم که باید تذکر بدهیم و اينكه چون مثلاً معاویه در یک جایگاه کذا است حق نداریم چیزی بگوییم، در اسلام نيست. این است که تعبیر کردم دینداری ظاهری با اسلامشناسی و دینشناسی فرق دارد. ائمه ما آمدند گفتند: دین شناس شو! نه دیندار ظاهری! سوء استفاده از حماقت افراد، کار معاویه است نه کار ما. ما افرادی هستیم که از طرف خدا مبعوث شدهایم که به افراد و جامعه، شعور دینی تزریق کنیم، مردم را دینشناس و اسلامشناس کنیم. دينداري ظاهري سبک بني اميه است، لذا حتی اگر در منِ علی(علیهالسلام) هم چيزي دیدید، بیاييد و به من بگوييد.
امر به معروف و نهی از منکر رهبران جامعه شرایط دارد
من موازین شرعی را به تو گفتهام، یک سنخ ضروریات هم داریم که آنها را میدانید، آيا اگر دیدید كه چيزي برخلاف آن موازين و ضروريات از امیر یا حاکمی صادر میشود به او نگویید؟ آيا «یجب علیَّ اطاعته» اطاعتش واجب است؟ نه این نیست، بلكه «یجب علیَّ امر بالمعروف و نهی عن المنکر» اگر واقعاً منكري را از امير يا حاكم ديديد، امر به معروف و نهي از منكر واجب است. البته با رعايت شرایط، یک وقت اشتباه نکنید. عدهاي هستند كه از آن طرف میغلطند.[۱۲]
سخن امام حسین، همیشه یک چیز بود؛ «اسلام»
در اینجا که امام حسین تعبیر به «ناس» میکند، میگوید: مردم، به همهتان میگویم، ببينيد خدا آن رهبران دینی در جامعه را كه به جهاتي کوتاه آمدند، چه طور نکوهش میکند. نباید اینطوری شود، اگر این رویه لاابالیگری در جامعه ادامه پیدا کند و به تعبیری منکر معروف و معروف منکر شود، دیگر از دین خبری نیست که نیست. آنجا دیگر «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ» حرفی که امام حسین در مدینه به مروان زد. فرداي آن شبی که حاکم مدینه امام حسین را خواست و گفت: بیعت کن و حضرت گفت: بيعت نمیکنم، در کوچه مروان با ايشان برخورد کرد و به امام حسین گفت من نصیحتت میکنم كه بیا با یزید بیعت کن، امام فرمود چه میگویی؟ کسی مثل یزید که مُعلن به فسق است، زمام امور مسلمین را به دست گيرد؟ در اينجا فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»[۱۳]یعنی باید فاتحه اسلام را خواند.
تمام حرفهای امام حسین با هم هماهنگي دارد، هیچجا نمیبینیم که حرفهاي حضرت، حتي تفاوت کوچکی داشته باشد، هدف نهاییاش هم دين بود. ايشان ميگفت من بروم هدف بماند، اسلام بماند و این روشي هم که بني اميه در پیش گرفتند طوری میشود که «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ».
حضرت در بخش دوم خطبه، سراغ توده مردم رفته است که شما هم وظیفه دارید نه این که بنشینید تماشا کنید. تو برو به عالم بگو که آقا! خودتان فرمودید این حلال است و این حرام است، حالا چه طور شده است كه خودتان عمل نميكنيد؟ البته با رعايت شرایطش اين كار را انجام بده.
لذا مخاطب امام حسین(علیهالسلام) در بخش دوم مردم هستند، بعد در بخش سوم میرود که مخاطبش همان افراد دانه درشت جامعه بودند، میگوید «ثم أنتم أيتها العصابة»[۱۴] خطاب به اینها میکند، آی گروهی که جزو دانه درشتهای جامعه هستيد و بعد شروع میکند راجع به اين گروه صحبت کردن که ان شاء الله جلسه بعد وارد ميشوم.
توسّل:
و اما توسل؛ جلسه گذشته راجع به اهل بیت عرض کردم که اینها را به شهر شام بردند، روایتی از امام زینالعابدین(علیهالسلام) نقل میکنم. ایشان میفرمایند وقتی میخواستند ما را در مجلس یزید وارد کنند، یک ریسمان آوردند و سر آن ریسمان را به گردن من و به گردن امّ کلثوم بستند و یک سر آن ریسمان را به کتف عمهام زینب(سلاماللهعلیها) و سکینه هستند. تعبیر عجیبی است، میفرماید: ما را به سمت همین مجلس سوق دادند: «کالغنائم» لا اله الا الله. خیلی تعبیر بدی است؛ اغنام یعنی چهارپایان. هر وقت ما در راه رفتن ملاحظه این بچهها را میکردیم و آرام ميرفتيم «ضربونا» ما را میزدند. تا اينكه ما را در مقابل یزید بردند.
حضرت میفرماید که یزید گفت: این بیبیها را پشت سر او ببرند و آنجا قرار دهند. چرا؟ معلوم است برای این که آنها آن بیادبیهایی را که میخواست به سر امام حسین(علیهالسلام) بکند، نبینند. حضرت میفرماید: دیدم این بچهها سر کشیدند که نگاه کنند، یزید دارد با سر امام حسین(علیهالسلام) چه میکند. تا چشمشان به آن حرکت زشت افتاد، شروع کردند بلند بلند گریه کردن و صیحه زدن. آن قدر اینها صیحه میزدند و گریه میکردند که زنهای یزید هم پشت پرده شروع کردند گریه کردن.
در لهوف مینویسد «و أما زينب» اما زینب. «فإنها لما رأته» وقتی چشمش به این افتاد که او با چوب خیزران دارد به لب و دهان برادرش حسین میزند «أهوت إلى جيبها فشقته» دست برد و گریبانش را پاره کرد «فصاحت» ناله میزد «ثم نادت بصوت حزين يفزع القلوب يا حسيناه يا حبيب رسول الله يا ابن مكة و منى يا ابن فاطمة الزهراء سيدة النساء يا ابن بنت المصطفى»[۱۵]
[۱] . بحارالأنوار، ج۹۷، ص۷۹
[۲]. من در سالهای گذشته نسبت به ابعاد گوناگون قیام امام حسین بحثهای مفصلي کردهام و یک بُعدش همین مسأله امر به معروف و نهی از منکر بود، تحت این عنوان بحث کردم ولی الآن بحثم چیز دیگری است، البته در این رابطه قرار میگیرد.
[۳]. ، همه اين مطالب را من قبلاً بحث کردم، الآن دیگر رد میشوم.
[۴] . بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۶
[۵] . الكافي، ج۵، ص۵۹
[۶]. کنزالعمال، ج۳، ص۸۵
[۷]. کنزالعمال، ج۳، ص۶۴؛ سنن ترمذی، ج۸، ص۸۳؛ مسند احمد، ج۳۶، ص ۵۴۲ و…
[۸]. سنن ابن ماجه، ح۴۰۱۲
[۹]. تازه نماز را هم هرجور که میخواهد بخواند!
[۱۰]. کنزالعمال، ج۳، ص۸۵
[۱۱]. که ان شاء الله اگر برسیم، آن بخش را هم بحث میکنیم.
[۱۲]. مشکل ما این است که نمیتوانیم مسائل را بگوییم.
[۱۳] . بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۲۶
[۱۴] . تحفالعقول، ص۲۳۷
[۱۵] . اللهوف، ص۱۷۷