“اعراف” در اصل به معنى زمینهاى برجسته است و با قرائنى که در آیات قرآن و احادیث پیشوایان اسلام آمده، روشن مى شود: مکان خاصى است میان دو قطب سعادت و شقاوت، یعنى بهشت و دوزخ که همچون حجابى میان این دو کشیده شده.
در بسیارى از روایاتى که از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده مى خوانیم: “نَحْنُ الاَعْرافُ”؛ (اعراف مائیم)1
یا: “آلُ مُحَمَّد هُمُ الاَعْرافُ”؛ (خاندان پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) اعرافند)، (2) و مانند این تعبیرات.
و در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم: ”هُمْ اَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى”؛ (آنها گرامى ترین مردم در پیشگاه خدایند).3
و یا: ”هُمُ الشُّهَداءُ عَلَى النّاسِ، وَ النَّبِیُّونَ شُهَدائُهُم”؛ (آنها گواهان بر مردمند و پیامبران گواهان آنها هستند)4
و روایات دیگرى حکایت دارد: آنها پیامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند.
ولى دسته دیگرى از روایات مى گوید: آنها واماندگانى هستند که بدى ها و نیکى هایشان مساوى بوده است یا گنهکارانى هستند که اعمال نیکى نیز داشته اند، مانند حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: ”هُمْ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَناتُهُمْ وَ سَیِّئاتُهُمْ فَاِنْ اَدْخَلَهُمُ النّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ اِنْ اَدْخَلَهُمُ الْجَنَّهَ فَبِرَحْمَتِهِ”؛ (آنها گروهى هستند که حسنات و سیئاتشان مساوى است، اگر خداوند آنها را به دوزخ بفرستد به خاطر گناهانشان است و اگر بهبهشتبفرستد به برکت رحمت او است.5
روایات متعدد دیگرى در تفاسیر اهل تسنن از “حذیفه”، “عبداللّه بن عباس”، “سعید بن جبیر” و امثال آنها به همین مضمون نقل شده است. 6
از مجموع آیات و روایات چنین استفاده مى شود: “اعراف” گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشتسعادت جاویدان است.
طبیعى است افراد نیرومند و قوى، یعنى صالحان و پاکان با سرعت از این گذرگاه ع بور مى کنند اما افرادى که خوبى و بدى را به هم آمیختند، در این مسیر وا مى مانند.
همچنین طبیعى است که سرپرستان جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاه هاى سخت همانند فرماندهانى که در این گونه موارد در آخر لشکر راه مى روند تا همه سپاهیان بگذرند، در آنجا توقف مى کنند تا به کمک ضعفاى مومنان بشتابند و آنها که شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهائى یابند.
بنابراین، در “اعراف” دو گروه وجود دارند، ضعیفان و آلودگانى که در رحمتند و پیشوایان بزرگى که در همه حال یار و یاور ضعیفانند، بر این اساس قسمت اول آیات و روایات اشاره به گروه نخستین یعنى ضعفا است و قسمت دوم اشاره به گروه دوم یعنى بزرگان و انبیاء و امامان و صلحا.
در بعضى از روایات نیز شاهد این جمع به خوبى دیده مى شود مانند روایتى که در تفسیرعلى بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
“الاَعْرافُ کُثْبَانٌ بَیْنَ الْجَنَّهِ وَ النّارِ وَ الرِّجالُ الاَئِمَّهُ یَقِفُونَ عَلَى الاَعْرافِ مَعَ شِیعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ الْمُوْمِنُونَ اِلَى الْجَنَّهِ بِلا حِساب…”؛ (اعراف، تپه اى است میان بهشتو دوزخ، و امامان، آن مردانى هستند که بر اعرافدر کنار شیعیانِ (گنهکارشان) قرار مى گیرند، در حالى که مومنان [خالص] بدون نیاز به حساب در بهشتجاى گرفته اند…).
بعد از آن اضافه مى کند: امامان و پیشوایان در این موقع به پیروان گناهکار خود مى گویند خوب نگاه کنید، برادران با ایمانخود را که چگونه بدون حساب به بهشتشتافته اند، و این همان است که خداوند مى فرماید: ”سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یُدْخِلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ”؛ (یعنى آنها به بهشتیان درود مى فرستند در حالى که خودشان هنوز وارد بهشتنشده اند و آرزو دارند. 7
سپس به آنها گفته مى شود: دشمنان حق را بنگرید که چگونه در آتشند و این همان است که خداوند مى فرماید: ”وَ اِذا صُرِفَتْ اَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ اَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ…”. 8
بعد به دوزخیان مى گویند: اینها (پیروان و شیعیانى که آلوده گناهانى بوده اند) همان ها هستند که شما مى گفتید: هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (چگونه رحمت الهى شامل حال آنها شده)؟
و به این دسته از گنهکاران (که بر اثر ایمانو اعمال صالحى شایستگى عفو و آمرزش را دارند) از طرف امامان و پیشوایان دستور داده مى شود: “به سوى بهشتبروید نه ترسى دارید و نه غمى”.9
1). تفسیر “برهان”، جلد 2، صفحات 17، 18 و 19؛ “کافى”، جلد 1، صفحه 184، دار الکتب الاسلامیة؛ “بحار الانوار”، جلد 8، صفحات 338 و 339 و جلد 24، صفحه 249؛ تفسیر “عیاشى”، جلد 2، صفحه 19، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق؛ تفسیر “فرات”، صفحات 143 و 144، مؤسسه چاپ و نشر، 1410 هـ ق.
(2). تفسیر “برهان”، جلد 2، صفحه 18؛ “الشیعة فى احادیث الفریقین”، صفحه 357، مطبعة امیر، طبع اول، 1416 هـ ق؛ “بحار الانوار”، جلد 8، صفحات 335، 336 و 337 و جلد 24، صفحات 250، 252 و…؛ تفسیر “عیاشى”، جلد 2، صفحه 18، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق.
(3). “بحار الانوار”، جلد 24، صفحه 252؛ تفسیر “برهان”، جلد 2، صفحه 19؛ “بصائر الدرجات”، صفحه 500، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، 1404 هـ ؛ “المیزان”، جلد 8، صفحه 144، انتشارت جامعه مدرسین قم
(4). “نور الثقلین”، جلد 2، صفحه 33، موسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق؛ “بحار الانوار”، جلد 30، صفحه 39؛ “کشف المحجة ثمرة المهجة”، صفحه 191، مطبعة الحیدریة، نجف، 1370 هـ ق؛ “نهج السعادة”، جلد 5، صفحه 138، مطبعة النعمان، النجف، طبع اول، 1386 هـ ق؛ تفسیر “صافى”، جلد 2، صفحه 199، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق.
(5). تفسیر “برهان”، جلد 2، صفحه 17؛ “کافى”، جلد 2، صفحه 381، دار الکتب الاسلامیة؛ “شرح اصول کافى”، جلد 10، صفحه 51؛ “میزان الحکمة”، جلد 4، صفحه 3401، دار الحدیث، طبع اول؛ تفسیر “صافى”، جلد 2، صفحه 200، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق؛ “نور الثقلین”، جلد 2، صفحه 35 و جلد 5، صفحه 340، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق.
(6). “جامع البیان” ابن جریر طبرى، جلد 8، صفحه 249 به بعد، ذیل آیه، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق؛ “فتح القدیر”، جلد 2، صفحه 208، عالم الکتب؛ “درّ المنثور”، جلد 3، صفحات 87 و 88، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق؛ تفسیر “ثعالبى”، جلد 3، صفحه 33، دار احیاء التراث العربى، طبع اول، 1418 هـ ق.
(7). سوره اعراف آیه 46.
(8). سوره اعراف آیه 47.
(9). “بحار الانوار”، جلد 8، صفحه 335 و جلد 24، صفحه 247؛ تفسیر “على بن ابراهیم قمى”، جلد 1، صفحه 231، مؤسسه دار الکتاب قم، 1404 هـ ق؛ تفسیر “صافى”، جلد 2، صفحه 202، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی
آيت الله العظمي مکارم شيرازی/