از قرآن به دست می آید که این داستان در امت وجود مقدس نبی اکرم هم تکرار می شود و در امت حضرت هم یک جریانی بپا می شود که مردم، در قبال آن جریان، نیاز به همین برنامه به این دوران تقیه و دوران اعتزال و بعد هم دورانِ «فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ» دارند. یک پناهگاهی برای آنها قرار داده شده، باید به این پناهگاه پناه ببرند. قرآن مجید در مقابل دولتی که بنی امیه و دیگران پیدا می کنند گویا یک نوع تسلی ای به وجود مقدس نبی اکرم می دهد.

این روایت نورانی از وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که در رویای صادقه ای مشاهده فرمودند که بنی امیه بر منبر حضرت بالا می روند و مردم را به قهقرا برمی گردانند؛ معنایش این است که حضرت، مردم را دعوت به توحید کردند و مسیر بندگی خدا را هموار کردند؛ اما اینها دوباره مسیر شرک و بت پرستی را ولو در یک قالب و فرم جدیدی بر می گردانند و احیاء می کنند؛ چون بت پرستی اشکال مختلفی دارد. یک مسیر تاریخی با یک فرهنگ واحدی است که شکل عوض می کند و تغییر می دهد و مردم را دعوت به بت پرستی می کند. حضرت خیلی نگران شدند. جبرئیل آمد، حضرت داستان را بیان فرمودند که من در رویای صادقه، این طور دیدم. جبرئیل گفت؛ من مطلع نیستم؛ رفت و آیاتی برای حضرت آورد که حضرت را امیدوار کرد «أَ فَرَأَیتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنینَ»(شعراء/۲۰۵) یعنی ما به اینها یک فرصت کوتاهی می دهیم، بعد آنها را اخذ می کنیم. بعد هم سوره قدر را آورد که ما در مقابل آن امکاناتی که به آنها می دهیم، به شما «لَیلَةُ الْقَدْرِ» را دادیم که جبران همه آن دوران و امکاناتی است که به آنها داده شده است.[۱] علی أی حال در دوران وجود مقدس نبی اکرم چنین اتفاقی می افتد و حضرت نگران بازگشت جریان بت پرستی بر جامعه حضرت هستند.

رابطه احسن اعمال و شاکله انسان

این داستان گویا بشارتی به حضرت است. قرآن خطاب به پیامبر می فرماید «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً * إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(کهف/۶-۷) یعنی اگر اینها به این کتاب و قرآن ایمان نیاورند، آن قدر برای هدایت نگران هستید و غصه می خورید و متأسف می شوید که خودتان را در معرض هلاک قرار می دهید. ما این زمین را آراستیم، امکاناتی هم در زمین قرار دادیم و این امکانات، این مال، ثروت، قدرت، تمتعات، برای این است که مردم امتحان بشوند و در این امتحان، ما دنبال این هستیم که مردم نه فقط عمل خوب انجام بدهند بلکه «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشوند. این داستان باید به اینجا برسد که سعی بکنند که از این امکانات استفاده بکنند و «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشوند؛ زیرا صرف عمل خوب، کافی نیست. در سوره تبارک هم خدای متعال همین مطلب را مطرح می کند «تَبارَكَ الَّذی بِیدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ * الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/۱-۲) این داستان مرگ و زندگی و در این عالم آمدن و از این عالم عبور کردن، برای ابتلائاتِ این عالم است که این ابتلائات منتهی می شود به اینکه انسان ها «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشوند؛ البته کثرتِ عمل، اینجا مقصود نیست. گرچه در جای خودش، کثرت عمل هم مطلوب است ولی در اینجا آنکه به عنوان مقصد بیان شده این است که مردم باید اهل بهترین عمل بشوند. حضرت فرمودند «أَحْسَنُ عَمَلاً» یعنی «أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا»[۲] یعنی آن عملی است که بهتر به هدف می خورد و نیتش بهتر است؛ یعنی عملی که از سر صدق نیت باشد؛ زیرا شاکله انسان همان نیت است و همه این ابتلائات برای این است که شاکله و نیت انسان، تغییر کند و نیت انسان از توجه به دنیا، منعطف به توجه به عالم آخرت و از توجه به عالم آخرت هم متوجه به حضرت حق بشود. اگر انسان نیاتش خلاصه در دنیا شود، همه تلاش هایش فانی در دنیا است؛ ولو اینکه گمان کند کار خوبی می کند؛ بر اساس روایات اینها خسارت می کنند و بدترین خسارت هم همین است که انسان نیتش فانی در دنیا باشد و برای دنیا کار بکند؛ و بیشتر از پنجاه سال، شصت سال، صد سال و هزار سال دنیا را نبیند؛ یعنی افق دید و امتداد نیتش تا دنیا باشد و عوالم غیب و عوالم بالاتر را نمی بیند؛ زیرا پرده از جلوی چشمش کنار نرفته؛ نه ابدیت خودش را می بیند، نه ملکوت عالم را می بیند و حتی ممکن است خودش هم احساس کند خیلی خوب تلاش می کند. قرآن می فرماید خسارت کارترینِ مردم، آنهایی هستند که «الَّذینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً»(کهف/۱۰۴)

مراتب عبادت خدای متعال و نیل به مقام «أَحْسَنُ عَمَلاً»

عده ای که از دنیا جدا شده و از دنیا بزرگتر می شوند؛ در ابتدا، با غیبِ این عالم، با جنت الهی، با نار الهی، با باطن این عالم آشنا می شوند و عوالم بعد را می بینند. آنها همت شان از دنیا بزرگتر و معطوف به آن عوالم می شود. آنها کسانی هستند که عذاب و رحمت خدا را درک می کنند و با عذاب و رحمت الهی، سر و کار پیدا می کنند. عبادت می کنند برای رسیدن به رحمت خدای متعال و برای اینکه دچار عذاب نشوند؛ اینها اهل عبادت هستند. خیلی هم خوب و موفق هستند. اگر کسی از دنیا بزرگتر شد، رحمت الهی را دید، برای رحمت خدا کار کرد؛ این، آدمِ موفقی است ولو آن رحمتی را که دنبال می کند، ثواب دنیایی باشد. این، عبادت خدا است. بعضی این روایات را مذمت معنا کردند که «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً»[۳] یعنی یک عده ای از سر رغبت، عبادت می کنند که اینها تاجر هستند. در حالی که این روایات، مذمت نیست؛ بلکه مدح است. آنهایی که خدای متعال را همه کاره می دانند که در دعا فرمود: «وَ بِیدِكَ لَا بِیدِ غَیرِكَ زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضُرِّی» همه نفع و ضرر و کم و زیادی خودشان را در دست خدای متعال می دانند و برای رسیدن به ثواب الهی کار می کنند؛ اینها عبد خدا هستند و این عبادت، فقهاً صحیح است و از نظر عرفانی هم عبادتی است که ترفیع درجه می آورد؛ زیرا عبد خدا هستند و خدا را می پرستند منتهی رغبت در ثواب الهی یا حتی ثواب دنیا دارند. لذا اگر کسی برخواست و نماز شب خواند و شب زنده داری کرد برای آن وعده هایی که اهل بیت معصومین علیهم السلام و خدای متعال، نسبت به برکات دنیایی نافله شب داده اند که عمر را طولانی و چهره را نورانی و فهم انسان را فهم خوبی می کند و امثال اینها؛ یا اگر کسی بین الطلوعین را بیدار ماند برای اینکه به ثواب هایی برسد که خدای متعال در همین دنیا وعده داده از جمله اینکه اگر کسی بین الطلوعین بیدار بماند و مشغول ذکر باشد در جلب روزی، از مسافرت های طولانی، خیلی بهتر است، این عبادت، عبادت بدی نیست. این آدم منافع خودش را در دست خدای متعال می داند و بندگی می کند برای اینکه خدای متعال مسیر زندگی اش را در همین دنیا هموار کند. اگر بد بود، هیچ وقت ما ترغیب به این ثواب ها نمی شدیم. نفس اینکه در روایات ما به ثواب دنیا ترغیب شدیم و به ما فرمودند اگر این عمل را انجام بدهید، نتیجه دنیایی اش این است که مثلاً صله رحم، طول عمر و وسعت رزق می آورد و قطع رحم، عمر را کوتاه می کند و اموال را به باد می دهد، معنایش این است که اگر انسان صله رحم کرد برای اینکه خدای متعال به او عمر طولانی بدهد، یعنی تاجر است و با خدای متعال تجارت می کند و تاجر خوبی است زیرا به فرموده قرآن «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِكُمُ الَّذی بایعْتُمْ بِهِ»(توبه/۱۱۱) کسیکه با خدای متعال تجارت کند، تجارت خیلی مُربِح و سودآوری کرده است. این، بد نیست؛ یا اگر کسی متوجه شد که خدای متعال به انسان سخت گیری می کند و خروج از دایره بندگی، در همین دنیا عواقبی دارد از جمله اینکه عمر را کوتاه و رزق را کم و زندگی را تنگ می کند و به همین دلیل این گناهان را انجام نداد، آیا این، چیز بدی است؟! این، خیلی عبادت خوبی است؛ زیرا این شخص از خدای متعال، خائف است. پس این هم موحد است. در نتیجه مذمتی برای «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً» نیست؛ ولی انسان در این مرزها نباید بماند؛ همه این جلوه های دنیا برای این است که انسان بتواند در همین شرایط، «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشود. اگر دنیا و سختی ها و جلوه هایش نبود، امکان اینکه انسان در این دنیا به آن مقامات برسد هم نبود. خدای متعال می فرماید: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها»(کهف/۷) ما آنچه زینت در این زمین قرار دادیم برای این است که مردم به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسند. در همین برخورد با زینت ها است که عده ای عبور می کنند و اهل «أَحْسَنُ عَمَلاً» می شوند؛ یعنی یک عده ای در این ابتلائات، از دنیا بزرگتر می شوند، نیت شان رفعت پیدا می کند، و گرچه بهشت و جهنم را یقین دارند ولی افق همت شان از بهشت و جهنم هم عبور می کند؛ این افراد «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً» یعنی اهل شکر و محبت خدا هستند و در محبت خدا، کار می کنند و حتی اگر برایشان قطعی باشد که اگر این کار را انجام ندهند، باز هم به بهشت می روند، یا به جهنم نمی روند، باز هم این عبادت را می کنند.

در وصف وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که ایشان سال ها سرپا می ایستادند و عبادت می کردند و آثارش در جسم حضرت ظاهر شده بود؛ چنانچه خدای متعال فرمود «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(طه/۱-۲) یعنی ما نگفتیم که شما این قدر به زحمت بیافتید. به حضرت عرض کردند: شما که مأمون از هر عقوبتی هستید و درجات بهشت تان قطعی است. حضرت فرمود «أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»[۴] من بنده شاکر خدا نباشم؟! «أَحْسَنُ عَمَلاً» همین است؛ یعنی عمل انسان از بهترین نیت ها ناشی شود. ما در این ابتلائات دنیا، و در معبر دنیا، با همین جلوه ها، با همین ظواهر دنیا، باید به جایی برسیم که از دنیا بزرگتر بشویم، از بهشت و جهنم هم عبور کنیم، و به جایی برسیم که همّ ما، رضوان الهی و مقام رضا و مقام رضوان باشد. چنانچه در زیارت جامعه ائمه المومنین فرمودند: «وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ وَ قَدَرِكَ أَقْصَى عَزْمِی وَ نِهَایتِی وَ أَبْعَدَ هَمِّی وَ غَایتِی»[۵] یعنی افق همت ما باید رضای به قضا و قدر الهی و ما باید در این مسیر حرکت بکنیم.

خدای متعال می فرماید «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا * وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیها صَعیداً جُرُزاً»(کهف/۷-۸) همه این امکاناتی که روی زمین هست، را جمع می کنیم و دوباره زمین بدون همه این جلوه ها می شود و این بساط، جمع می شود؛ زیرا این بساط، برای ابتلاء و امتحان بوده است. پیغمبر ما! شما نگران این نباش که متاعی برای اهل دنیا فراهم شده است.

خدای متعال به پیغمبر می فرماید «فَاصْبِرْ عَلى ما یقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى * وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك‏ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَیرٌ و َأَبْقَى»(طه/۱۳۰-۱۳۱) پیغمبر ما اگر می خواهید به مقصد برسید، در این دنیا تو و امتت باید صبر کنید. شما باید در مقابل این صحنه ها، به رضا برسید. امت شما باید در مقابل این تداول ایام و دست به دست شدن قدرت و سر کار آمدن دشمنان ما و اینکه آنها دست شان در عالم باز است و دست اینها بسته است، به مقام رضا برسند که این هم با تسبیح مداوم میسر است بعد می فرماید که چشم تان را به آنچه به آنها دادیم از متاع دنیا، ندوزید. این، فتنه و امتحان است اما «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَیرٌ». در اینجا هم کأنّه خدای متعال به پیامبر همین داستان را گوشزد می کند که این جلوه های دنیا، ابتلاء و امتحان است و همه هم می توانند وقتی در محیط جلوه های دنیا قرار گرفتند به گونه ای در این صحنه ها عمل کنند که از دنیا و از بهشت و جهنم هم عبور کنند و بشوند «أَحْسَنُ عَمَلاً». خدای متعال دار دنیا را به صورتی تنظیم کرده که همه می توانند «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشوند. بعد هم این بساط، جمع می شود و دیگر جای نگرانی نیست. وقتی این سفره دنیا پهن می شود عده ای می آیند و شروع به شیطنت کردن می کنند. اقوام گذشته هم همین طور بودند.

اهل بیت کهف امت نبی اکرم برای امان از یهود امت

در ادامه سوره خدای متعال به حضرت می فرماید «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقیمِ كانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً إِذْ أَوَى الْفِتْیةُ إِلَى الْكَهْفِ» داستان جوان مردهایی است که در سن جوانی هم نبودند اما فتیه بودند، یعنی اهل استقامت در راه خدا و اهل بندگی بودند؛ اما ای پیامبر آیا خیال می کنید که داستان عجیبی است در حالیکه مهمتر از آن در امت شما واقع خواهد شد. قرآن می فرماید «إِذْ أَوَى الْفِتْیةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَیئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» این جوانمردان به یک کهف پناه بردند و گفتند که خدایا! ما کار خودمان را انجام دادیم که بر اساس روایات کار آنها در سه قدم بوده: دوران تقیه، دوران اعتزال، دوران پناه بردن به کهف. در آنجا به خدای متعال عرضه می دارند که پروردگارا! ما کار خودمان را انجام دادیم؛ از ناحیه خودت یک رحمتی به ما عطا کن و از رحمت رحیمیه خودت به ما بپوشان و امر ما را به رشد و هدایتِ به سمت خودت منتهی کن و زمینه را برای هدایت و رشد فراهم کن تا ما رشید بشویم. قرآن می فرماید «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْكَهْفِ سِنینَ عَدَداً» خدای متعال مدتی آنها را در خواب برد و بعد بیدار شدند.

خدای متعال در ادامه سوره می فرماید «نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَیكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى * و َرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهً لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا»(کهف/۱۳-۱۴) داستان اینها، این است که در یک جامعه کفرآمیز زندگی می کردند، اما به پروردگار خودشان ایمان آوردند و در مقابل آن کفر، استقامت کردند. ما هم بر هدایت آنها افزودیم؛ چراکه به فرموده قرآن اگر کسی ایمان بیاورد، خدای متعال قلبش را هدایت می کند «وَ مَنْ یؤْمِنْ بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ»(تغابن/۱۱). اینها ایمان آوردند، ما هم بر هدایت شان افزودیم و به آنها شرح صدر دادیم و استقامت روحی دادیم و قلوب آنها را مستحکم کردیم. آنگاه که در مقابل بت پرست ها ایستادند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمان ها و زمین است و ما کسی دیگر را نمی خوانیم و فقط او را بندگی می کنیم؛ زیرا به سوی دیگران رفتن، از دیگران خواستن و عبادت غیر، انحرافِ خیلی آشکار و انحرافِ عظیمی است. «هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا یأْتُونَ عَلَیهِمْ بِسُلْطانٍ بَینٍ»(کهف/۱۵) اقوام ما، از غیر خدا، اله گرفتند؛ اما با چه دلیلی شما این کار را کردند و چرا سلطان بینی نمی آورند.

امت حضرت نبی اکرم هم همین طور هستند؛ یعنی کار به جایی می رسد که جریان بت پرستی به شکل جدی بپا می شود و عده ای، برای خودشان آلهه می گیرند. قرآن می فرماید «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»(بقره/۱۶۵) اتفاقی که در همین امت می افتد هم همین است و دوباره همان جریان، تکرار می شود و عده ای دنبال بت پرستی، به شکل جدید می روند و بت پرستی جدید بپا می کنند. این داستان در بنی اسرائیل بوده و در روایات ما هست که در یهود این امت هم اتفاق خواهد افتاد. خیلی تعبیر عجیبی، در روایت هست. در سوره بقره خدای متعال داستان قوم یهود را که داستان سختی هم هست توضیح می دهد که ما به اینها دستور دادیم، اما عمل نکردند. روایات ذیل آن آیات از قول نبی اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید که در امت من هم همین اتفاق می افتد. آن آیات خطاب به یهود چنین می فرماید «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ * ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَریقاً مِنْكُمْ مِنْ دِیارِهِمْ»(بقره/۸۴-۸۵) ما از شما عهد گرفته بودیم با هم درگیر نشوید و خون همدیگر را نریزید و دیگران را وادار به هجرت از دیارشان نکنید و آنها را از سرزمین هایشان نرانید. پس شما اقرار کردید؛ ولی شما به جای اینکه با هم باشید به جان همدیگر افتادید و یک عده از مومنان را، از سرزمین خودشان دور کردید. در ذیل این آیه، روایتی است که وجود مقدس نبی اکرم فرمودند: این مطلب، در باب یهود است ولی یهود امت من هم همین کار را می کنند. تعبیر عجیب حضرت این است: «یهُودِ هَذِهِ الْأُمَّةِ»[۶]

یک نکته ای را بعضی فرمودند که نکته خوبی هم هست این است که باید توجه داشت این یهودی که همه فسادها زیر سر او است، یهود امت حضرت موسی نیست؛ بلکه یهود این امت، خیلی قوی تر از یهود امت حضرت موسی هستند و این یهود هست که فساد بپا می کند؛ چنانچه در نهج البلاغه در باب مروان گفته شده «كَفٌ یهُودِیةٌ». آن یهود قوم موسی علیه السلام را نباید خیلی بزرگ کرد. او این قدر ظرفیت ندارد که در امت نبی اکرم فساد بکند.

بنابراین از آنجا که یک چنین داستان عظیمی در امت حضرت بپا می شود، خدای متعال به پیغمبرش بشارت می دهد که اینها ادواری دارند و ما اینها را رها نکردیم و در مقابل آن جریانی که کفر بپا می کند، ما یک کهفی برای امت تو قرار دادیم که پناهگاه این امت اند که آنها اگر به این کهف پناه ببرند، به رشد می رسند و به رحمت الهی راه پیدا می کنند و نجات می یابند.

در زیارات و روایات و ادعیه، یکی از شئونی که برای اهل بیت (علیهم السلام) و خصوصاً برای امیرالمومنین و سیدالشهداء بیان شده «كَهْفِ الْوَرَى» و «الْكَهْف الْحَصِین» است؛ یعنی در قبال این جریانی که در امت اتفاق می افتد، خدای متعال یک کهف حصین قرار داده که اگر به این کهف پناه بردند؛ در پناه این کهف، محفوظ می مانند؛ البته یک دورانی باید بگذرد؛ چنانچه در خصوص اصحاب کهف هم قرآن می فرماید «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ» یعنی آنها هم چند قرن در پناه این کهف ماندند تا مسیر عالم عوض شد و دوران حاکمیت دین الهی فرا رسید.

بعد از وجود مقدس نبی اکرم ما هم در یک دورانی هستیم که به تعبیر روایات دوران هُدنه یعنی دوران سختی مومنین است. جریان کفر حاکم می شود اما یک کهفی هست که باید به این کهف پناه ببرید. اگر خودتان را به او رساندید، آن وقت محفوظ و مأمون می مانید. محفوظ بودن و در پناه کهف بودن هم این نیست که سختی های ظاهری وجود ندارد؛ بلکه ممکن است همراه با سختی های ظاهری باشد ولی محفوظ می مانند و به رشد و به رحمت الهی می رسند. این دوران سختی ها هم همچنان که بر اصحاب کهف گذشت؛ بر این امت هم عبور می کند و تمام می شود و به دوران گشایش می رسند.

در صلوات شعبانیه آمده است «اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ الْكَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِینِ» آل پیامبر کهفی است که حصن و نگاهبان است و اگر کسی وارد این کهف شد، هیچ خطری او را تهدید نمی کند. در دوران مخاطره که فرهنگ کفر و فرهنگ دنیا پرستی به شکل جدید حاکم می شود، کار به دست بنی امیه و بنی عباس می افتد که یک بت پرستی مدرن بپا می کنند که ولو ظواهر شریعت هم در آن محفوظ باشد ولی باطنش حاکمیت کفر است. در این دوران، پناهی و کهفی وجود دارد که خدا مقرّر فرموده و باید به آن پناه برد. در پناه او قرار گرفتن هم به معنای این نیست که آدم از نظر ظاهری باید در خطر نباشد؛ بلکه ممکن است سختی های ظاهری هم آدم را تهدید کند؛ ولی اگر در پناه این کهف بودید، ایمان ها محفوظ می ماند و کسانی که به این کهف پناه می برند خطر خروج از وادی ایمان، انحراف، دچار فرهنگ بت پرستی و مادی شدن، آنها را تهدید نمی کند.

مومن آل فرعون به خدای متعال پناه برد، خدای متعال هم می فرماید که ما او را از شرّ آنها حفظ کردیم. در روایات آمده است او را به قتل رساندند و در راه خدا شهید شد، حتی قطعه قطعه اش کردند ولی ذره ای به ایمان او صدمه نزدند. داستان اصحاب کهف، همین است. سختی و اعتزال هست و حتی مجبور می شوید مسیرتان را از جامعه کفر عوض بکنید. ولی اگر در پناه این کهف ایستادید، با وجود همه سختی ها به سلامت عبور می کنید. آن چیزی که امت را عبور می دهد، همین است.

[۱] الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۴، ص: ۱۵۹

[۲] الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۱۶

[۳] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: ۵۱۰

[۴] الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۹۵

[۵] المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: ۳۰۱

[۶] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: ۳۶۹

فهرست مطالب