بعد یک دسته روایات داریم که خصوصیاتش را مطرح میکند. من یکی دو خصوصیتش را عرض میکنم تا بعد وارد مطلب اصلی بشوم.
اول: ما روایاتی داریم که در آنها، از نظر خصوصیت مهمانداری، مطرح میکند که وقتی مهمان بر انسان وارد میشود و انسان میخواهد پذیرایی کند، از او سؤال نکند که مثلاً چه خوردهای؟ سؤال کند که چه میل داری؟ امثال این حرفها. بلکه به تعبیر ما آنچه را که در توان دارد برای مهمانش بیاورد. یک دسته از روایات، این معنا را مطرح میکند . من یک بخشش را میخوانم:
از امام صادق «صلوات الله علیه» است، حضرت فرمود: لا تَقُل لِاَخیکَ اِذا دَخَلَ عَلَیک (به برادر مؤمنت آنگاه که بر تو وارد شد، نگو) أکَلْتَ الیَومَ شَیئاً؟ (امروز چیزی خوردهای یا نه؟) وَ لکنْ قَرِّب اِلیهِ ما عِندَک.(یعنی بیاور برایش آنچه در اختیار داری)، فَاِنَّ الجَوادَ کُلُّ الجَواد مَنْ بَذَلَ ما عِندَهُ. (شخص سخی، اهل جود، روشش این است که آنچه را که در اختیار دارد، بذل میکند به مهمانش).
یک دسته از روایات – روایات متعدده هم هست – مضمونش این است که مهمان که بر انسان وارد میشود و انسان که میخواهد از او پذیرایی کند، اصرار به او بکند که از آنچه که برایش آورده مصرف کند. حتی در روایات متعدده داریم یکی از نشانههایی را که انسان میتواند کشف کند مهمان، میزبانش را دوست دارد، این است که هر چه بیشتر مصرف کند، کاشف از این است که بیشتر به میزبانش علاقهمند است.
من این را در روایات متعدده دیدم. تعبیرات عجیبی درش بود. در یک روایتی دیدم که امام صادق «صلوات الله علیه»، میخواستند به یک سفری بروند. همان هنگام مهمان بر ایشان وارد شد. حضرت تأمل کردند، پذیرایی کردند. بعد، مهمانها چون دیدند حضرت در آستانه سفر است، به اصطلاح یک مقدار در غذا خوردن و امثال اینها کوتاه آمدند. حضرت گفتند: نمیشود و اصرار کردند. یک مقدار دیگر مصرف کردند، باز گفتند: نمیشود و شروع کردند اصرار کردن به اینکه از غذاها مصرف کنند.
روایت از امام صادق «صلوات الله علیه» است. هشام بن سالم نقل میکند که حضرت به شخصی فرمودند که: أما عَلِمْتَ أنَّهُ یُعرَفُ الرَّجُلِ أخاهُ (آیا این را نمیدانی که شناسایی میشود دوستی رجل نسبت به برادرش) بِکَثرَةِ أکْلِهِ عِندَهُ؟ (به اینکه وقتی پیش او هست، زیاد مصرف کند از آنچه برای او آورده؟)
در آداب مهمانی ما خیلی روایات داریم. مِن جمله، یک روایتی است از موسی بن جعفر«صلوات الله علیه» که مهمانهایی برایشان وارد شده بودند. بعد خواستند از منزل حضرت بیرون بروند. اینها به اصطلاح ما میخواستند توشههایی که همراه داشتند را، اینها را ببرند. دیدند حضرت، اصلاً به غلامانش دستور نمیدهد که کمک کنند به اینها. رو کردند به حضرت، عرض کردند که چه میشود شما به این غلامهایتان بگویید که ما را کمک کنند؟ حضرت فرمودند برای اینکه شما میخواهید بروید. من در رفتن شما کمک نمیکنم. یعنی من دلم میخواهد اینجا بمانید، از اینجا بیرون نروید. هر چه پیش من باشید و من بیشتر از شما پذیرایی کنم، خوشحالترم.
در یک روایت دارد وقتی دیگر مهمان تصمیم گرفت حتماً برود، دارد شخصی (ظاهراً عبدالله بن ابی یعفور است) میگوید: خدمت امام صادق «علیه السلام» بودم.. حضرت رفت، بدرقه کرد تا دم در مهمانهاشان را، تا دم در مشایعت کرد.
اینها نمونهای از آداب ضیافت بود که ما داریم. اینها در ذهن من بود. اینکه عرض کردم یکمرتبه ذهن من به این موضوع برگشت این بود. عین واقعش را میگویم. یکمرتبه به ذهن من یک جملهای آمد از فرمایش پیغمبر اکرم و آن خطبهای که حضرت خواندند بر طبق روایتی که از امام هشتم «علیه السلام» از آبای گرامشان از علی «علیه السلام» است. این جمله: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَة الله. امشب این به ذهن من آمد. فکر کردم دیدم به اینکه مثل اینکه ما امشب داریم میرویم مهمانی. همهمان که راه افتادیم آمدیم اینجا، همه ما آمدهایم مهمانی. ماه رمضان ماهی است که شماها دعوت شدهاید به مهمانی خدا: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَة الله.
به حسب ظاهر هم مسجد داریم میآییم. مسجد خانه خداست. من در یک کدام از روایات فراوانی که در باب ضیافت آمده است ندیدم که آداب ضیافت و مهمانداری مربوط باشد به مهمانی که از قبل دعوت شده باشد. من اصلاً ندیدم. به تعبیر ما طلبهها، مطلق است. لذا از نظر شرعی هم بخواهیم فتوا بدهیم، میگوییم چه مهمانی باشد که دعوت قبلی داشته باشد یا نداشته باشد؛ این آداب مربوط است به همه مهمانها.
ماه مبارک رمضان ماهی است که همه دعوت شدهاند به سر خوان الهی، سفره خدا پهن است.
یک صحبت در این است که آنچه خدا برای مهمانهایش در این ماه مهیا کرده است چیست؟ اول ِهمین خطبه، این را بیان میکند: ایُّها النّاس! قَد أقْبَلَ اِلَیکُم شَهرُ اللهِ (سه تا غذا:) بِالبَرَکَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ المَغْفِرَةِ. خوان الهی گسترده است. مواد غذایی: برکت است، رحمت است، مغفرت است. فکر کنم غیر از این هم ما چیزی احتیاج؟ نداریم.
در باب مهمانداری، [آیا] میشود که خدا آداب مهمانداری را بیاموزد، بعد خودش عمل نکند؟ این یک مسئلهای است امشب در ذهن من افتاده. بعد، نعوذ بالله نعوذ بالله خودش آنجور پذیرایی نکند؟ مسلْم اینطور نیست. خداوند از همه مهماندارها، بهتر مهمانداری میکند. این عقیده من است. یعنی بنده اعتقادم این است، امشب هم که آمدم خدا را شاهد میگیرم به اینکه ما که آمدیم اینجا جمع شدیم و به دعوت الهی (حالا اگر این دعوت هم برای ما نبوده، آقا! بی دعوت آمدهایم. دیگه بالاتر از این نیستش که!) این دعوت مال اولیائش! ما، بی دعوت آمدهایم تو خانهات. وارد شدهایم، نشستهایم. آداب مهمانداری چی اقتضا میکند؟!
[آیا] آداب مهمانداری این است که از ما بپرسی چیزی خوردی یا نه؟ تو قبلاً عمل صالح داشتی یا نه؟ جاش نیست دیگه اینجا. تو روایت داشت زشت است اصلاً این سؤال. بلکه خدا آنچه دارد باید امشب تو سفره ما بگذارد. تو روایت دارد. الجود، چی؟ کمال الجود این است اصلاً. به اینکه بذل کند آنچه را که چی؟ در اختیارش دارد. تو روایت این را داشت. جای سؤال نیست اصلاً. بلکه خدا باید اصرار کند که بخورید این غذاها را. و خداوند هر چه بیشتر ازش بخواهیم امشب، بیشتر ماها را دوست میدارد. تو روایات اینجوری دارد. میزبان اینجوری است. یک میزبان کریم، آن میزبانی است که مهمانش هر چه بخواهد مصرف کند، در اختیار بگذارد و خوشحال بشود. و این کشف از محبت میزبان به میهمان است. تو روایت این را دارد.
از آنطرف خدا اصلاً مایل نیست ما از سر این سفره بلند بشویم. این روایت این را میگوید. اگر هم خواستیم خودمان برویم، خدا باید تا در دم مسجد بیاید دنبالمان، بدرقهمان کند. آداب مهمانداری این را میگوید.
خدا ادب کرد پیغمبر را به آداب خودش، او علی را، و او چی؟ معصومین را. بعد اینها را به ما آموختند. نعوذ بالله به اینکه خودش دعوت بکند یا نکند، مهمان پیدا کند، بعد این رفتار را با او نداشته باشد؟ اصلاً نیست چنین مطلبی.
و اما راجع به موادش. مسئله برکت و رحمت و مغفرت بی نهایت است. ماها اگر پذیرایی کنیم از مهمانهامان، پذیرایی ما محدود است، ولی مال خداوند، اینها همه بی نهایت است.
در یک روایتی دیدم که داشت حضرت فرمود: ما ظَنُّکَ بِالتَّوابِ الرَّحیم الّذی یَتوبُ علی مَن یُعادیهِ؟ تو گمانت چیست به آن موجودی که توبه پذیر است و با رحمت است که توبههای کسانی که باهاش بد کردند را هم میپذیرد؟…
*امشب همه ما دست خالی آمدهایم و میخواهیم دست پر برویم…*
زشت است از مهمان بپرسی چی آوردهای؟! – آب و آتش